طرزي افشار
ياشاسين شاهين دژ
چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 8:50 :: نويسنده : علي
 
 

طرزی افشار

طرزی افشار شاعر ایرانی عهد شاه عباس دوم بود که به ساختن واژه‌ها و فعل‌ها و مصدرهای جعلی شهرت داشت. وی از ایل افشار و مولدش روستای طرزلو در اطراف ارومیه بود و در دربار مقامی ارجمند داشت. او در اوایل سدهٔ یازدهم از اصلاح‌کنندگان زبان و دشمنان اشرافیت به شمار می‌رفت.

زندگی

طرزی افشار در روستای طرزلو در اطراف ارومیه متولد شد. بنا به گفتهٔ نویسندهٔ مجمع‌الفصحاء طرزی مردی ظریفِ خوش‏طبعِ عاشق‏پیشه صاف‏اندیشه بود.طرزی از شعرای اواسط سدهٔ یازدهم قمری و معاصر با شاه صفی و شاه عباس دوم بود. وی تعلیمات ابتدایی را نزد ملای همان روستای زادگاهش فراگرفت و سپس به ارومیه رفت. در جوانی به قزوین و از آن‌جا به عزم تحصیل به اصفهان رفت. خود گوید:

از بلدهٔ قزوین به صفاهان سَفَریدم   بی‏خرجی و بی‏اسب خرامان سفریدم
یاران سفریدند به جمعیّت و من هم   یک قافله با حال پریشان سفریدم

مدت‏ها در اصفهان مانده و با تنگ‏دستی روزگار گذرانده و، سرانجام به دربار شاه صفی و سپس به مجلس شاه عباس دوم راه یافت و مورد عنایت شاه عباس دوم قرار گرفت. طرزی افشار طی بحر طویلی که در دیوانش ثبت است به افشار بودن خودش اشاره می‌کند و می‌گوید از این بیم دارم که به میان افشارها و بلدهٔ ارومی برگردم و مجدداً مجبور شوم که خوانین افشار را تملق گویم.

سفرهای طرزی

از اشعار طرزی چنین استنباط می‌شود که وی به سفر علاقه‌مند بود؛ روزی به مغان و اردبیل، هفته‏ای به شروان و شماخی و گنجه و مازندران؛ اما هرجا و هرگاه خسته و ملول می‏گشت، برای گشایش دل راهی دیار خود، به ویژه تبریز، می‏شد:

دلم گرفت ز جاها چرا نتبریزم   گشادِ دل بُوَد آن‌جا چرا نتبریزم
علی‏الخصوص یخیدم ز اردبیلیدن   برای جَذوه موسی چرا نتبریزم

او به شهرهای قم، اصفهان و شیراز هم مسافرت کرده‌است و برای زیارت به نجف نیز رفته‌است. در این سیر و سفرها، بزرگ‌ترین آرزوی او زیارت کعبه بوده — که دستش نمی‏داده — اما سرانجام، باری راه حجاز در پیش می‏گیرد:

به عزمِ کعبهٔ مقصود بر راه   نهادم رخ توکّلتُ علی‏اللّه‏
ز شوقِ کعبه دست و پا گُمیدم   هدایت یافتم الحمدللّه‏
کنون می‏بصره‏ام افتان و خیزان   کَاَنَّ الکاه از بادِ سحرگاه

در مسیر مکه بیشتر شهرهای عراق، قفقاز و ترکستان را دیده‌است. دیدن سرزمین‏های دور و نزدیک و نشست و برخاست با ترک و عرب و تاجیک سبب شد علاوه‌بر آشنایی با سرزمین‏ها، با آداب و شیوه‏های زیستی و معیشتیِ مردم و گفتار آن‌ها نیز آشنا گردد. خود گوید:

تُرکیدم و تاتیدم و آن‌گه عربیدم   در دیدهٔ کوته‏نظران بوالعجبیدم
شعبان رمضان گر بِپَلاوَم مَتَعَجُّب   بی‏آش جمادیدم و بی‏نان رجبیدم
مَنعید ز وصلیدنِ او دوش رقیبم   مُشتی گَرِهانیده به جبهه‏ش ضَرَبیدم

از سال و محل مرگ او اطلاعی نیست. به گفتهٔ بعضی تذکره‌نویسان در ۱۷ ربیع‌الاول ۱۰۶۰ قمری، روز تولد محمد بن عبدالله، طرزی در نجف بوده‌است. گویا سفری به روم و ممالک فرنگ هم کرده‌است.

از آن‌جا که شاه عباس دوم محضر و شعر طرزی را دوست داشت و سفرهای شاعر شاه را از نکته‏گویی و همدمی وی محروم می‏کرد، سرانجام، پای او را به زنجیر زناشویی ببست. خود گوید:

شد آن که قوّتِ پروازِ هر دیارم بود   تَأَهُّلیدم و ماندم چو مرغِ دامیده
مرا به سرحدِ تبریز کدخداییدن   ز سیر و شعر بِقَیْدیده و لُجامیده

دربارهٔ منش و اعتقاد طرزی آن‌چه بیش از همه آشکار است دل‏بستگی وی به اهل بیت و علی بن ابی‌طالب است. چنان که گفته:

در مجمعی که مرتبه می‏قِسْمَتَند من   می‏خواهم از علی ولیُ‏اللّه‏ مرتبه
***
یک علی‏بن‏ابی‏طالب نمازِ وقت کو   گرچه شمشیریده بسیار ابن‏ملجم است
***
وِردِ سحرش به دفعِ اغیار   با شاهِ ولایت است طرزی

طرزی تخلّص خود را از طرز و شیوهٔ نوینی که خود ابداع کرده بود برگرفته و همواره بدان طرز می‏بالیده‌است:

تو را طرزیا صدهزاران آفرین   که طرزِ غریبی جدیدیده‏ای

یا:

به طرزِ تازه طرزی می‏طرازد هر زمان طرزی   ز حق مگذر حسودا گفته طرزی صفا دارد

طرز شعر

طرزی مبتکر طرزی نوین در سخن‌سرایی بود بدیعه‌گو و ظرافت‌جو بود و در اشعار خود مصادر و ترکیب‌های جعلی به‌کار می‌برد. در برخورد نخست با شعر و شیوهٔ طرزی، خواننده کمی احساس غریبی می‏کند و حتی ممکن است شعر را نامفهوم و شاعر را ناچیره انگارد؛ اما پس از انس و اُخت‌شدن، معلوم می‏شود که شاعر، با چیرگی و در عین حال با قانونمندی اقدام به ساختن مصدرهای ساختگی و صیغه‏های جعلی می‏کند. چنان که خودش گفته:

گر چه طرزِ نو اختراعیدم   جانبِ نظم را مُراعیدم

این طرزِ نو عبارت است از ساختنِ فعل از نام کسان و جای‏ها، اسم عام، متعدّی‌کردنِ فعل لازم و به تعبیری ساختنِ فعل منحوت.

انتشار آثار

دیوان کامل طرزی افشار به همت محمد تمدن در سال ۱۳۰۹ خورشیدی به چاپ رسید و در سال ۱۳۳۸ تجدید چاپ گردید.

نمونه شعر

ز من یوسفا چون بعیدیده‌ای   چو یعقوب چشمم سفیدیده‌ای
دریدیده‌ای تیغ غمزه‌زدن   مرا از تغافل شهیدیده‌ای
ز نخل وصالت نمیویده‌ام   مرنج، ای صنوبر، که بیدیده‌ای
فغانیده‌ام چون نهانیده‌ای   ز خود رفته‌ام چون پدیدیده‌ای
چو دوری ز شکرلبان زاهدا   از آن چون مگس‌ها قدیدیده‌ای
به قصد قلوب اسیران عشق   خناجیر مژگان حدیدیده‌ای
تو را طرزیا صدهزار آفرین   که طرز غریبی جدیدیده‌ای

منابع



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان