ياشاسين شاهين دژ
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 11:41 ::  نويسنده : علي
 
 

یوسف ثبوتی

 

 
پروفسور یوسف ثبوتی

یوسف ثبوتی (۱۳۱۱ زنجان-)، فیزیکدان سرشناس ایرانی و مؤسس مرکز تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان است.

زندگی

استاد یوسف ثبوتی در اول شهریور ماه ۱۳۱۱ در خانواده‌ای فرهنگی در شهر زنجان به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی خود در زادگاهش در سال ۱۳۲۹ به طور همزمان در دو رشته کشاورزی و فیزیک دانشگاه تهران پذیرفته شد که به دلیل علاقه وافر به فیزیک، این رشته را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. ثبوتی در دوران دانشگاه با توفان‌های سیاسی شدید سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۳ همراه بود. وی پس از پایان تحصیلاتش در آزمون نقشه‌برداری قبول شد و به صورت رایگان به یاری دکتر حسین کشی افشار شتافت و پس از چندی با معرفی وی به کانادا عزیمت کرد و موفق شد که درجه کارشناسی ارشد را از آن دانشگاه دریافت کند. ثبوتی پس از آن به یافت و به تحصیل اختر فیزیک نزد استادان صاحب‌نامی هم‌چون ، در انگلستان شد. دکتر ثبوتی پس از مدتی به ایران بازگشت و چندی بعد با سمت دانشیاری در دانشگاه شیراز به کار مشغول شد. فعالیت وی در دانشگاه شیراز سرآغاز تحولات جدیدی در دستگاه آموزش عالی ایران بود. نظام ترمی - واحدی کنونی از دستاوردهای دکتر ثبوتی برای نظام آموزشی کشور است. وی، هم‌چنین طرح ارتقای اعضای هیات علمی بر مبنای پژوهش‌های آنان را پیشنهاد داد و آن را در دانشگاه شیراز اجرا کرد. پایه‌گذاری دوره‌های کارشناسی ارشد در آن دانشگاه از جمله دیگر خدمات استاد در دوران فعالیت در دانشگاه شیراز می‌باشد. دکتر ثبوتی در سال ۱۳۴۸ در یک فرصت مطالعاتی به رفت و ضمن تحقیقات به تدریس در آن دانشگاه پرداخت. وی پس از مدتی به ایران بازگشت و علاوه بر تدریس در دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۵۱ طرح تاسیس را ارائه داد. این رصدخانه که در سال ۱۳۵۶ افتتاح شد، بزگترین رصدخانهٔ فعال ایران می‌باشد. استاد پس از آن، دوره دکتری نجوم در دانشگاه را بنیان گذاشت و زمینه تحصیلات عالیه علاقه‌مندان اختر فیزیک را در دانشگاه شیراز فراهم کرد. دکتر ثبوتی با پی‌گیری‌های فراوان، مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه زنجان را در سال ۱۳۷۰ تاسیس کرد. هم‌چنین در ایجاد انجمن نجوم ایران در سال ۱۳۷۵ که با تلاش چند اخترشناس حرفه‌ای ایران محقق شد، نقش مهمی برعهده داشت. از استاد ثبوتی بیش از ۵۰ مقاله پژوهشی در مجلات علمی بین‌المللی منتشر شده‌است. این پژوهشگر خستگی ناپذیر در عرصه فیزیک و نجوم علاوه بر دریافت عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی و مدال پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در سال ۲۰۰۰ میلادی به دلیل فعالیت‌های مستمر علمی به دریافت مدال ویژه آکادمی علوم جهان سوم مفتخر شده‌است.

برگزاری کنفرانس ثبوتی

انجمن فیزیک ایران در شهریور ماه ۱۳۸۱ هفتادمین سال موجودیت خود را همزمان با هفتادمین سالگرد تولد استاد ثبوتی در کنفرانس سالانهٔ فیزیک ایران جشن گرفت. این برنامه به احترام این همراه خستگی‌ناپذیر سال‌های فیزیک ایران، کنفرانس ثبوتی نامگذاری و با حضور بیش از ۸۰۰ تن از استادان و دانشجویان فیزیک ایران با شکوه خاصی در دانشگاه زنجان برگزارشد.


 

برکناری از ریاست دانشگاه علوم پایه زنجان

 وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در طی حکمی در تاریخ سی مرداد ۱۳۸۹ دکتر یوسف ثبوتی را از ریاست دانشگاه علوم پایه زنجان که خود موسس آن بوده‌است برکنار کرد. وی دکتر رسول خدابخش را به سمت ریاست این دانشگاه برگزید. این حکم اعتراضات متعددی را در شهر زنجان و بویژه میان دانشجویان در پی داشت که به دلیل علاقه شدید دانشجویانش بود. هم چنین مجمع نمایندگان استان زنجان در پی برکناری پرفسور یوسف ثبوتی از ریاست دانشگاه علوم پایه زنجان با ارسال نامه خطاب به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری نسبت به این تصمیم واکنش نشان داد و خواستار تجدیدنظر وزیر علوم در این خصوص شد. در این خصوص عده‌ای از بازاریان زنجان با امضای طوماری خواستار لغو هرچه سریعتر حکم عزل پروفسور شدند.

فعالیت‌ها

علمی

اجرایی

فرهنگی و اجتماعی

افتخارات

  • ۱۳۵۷ - مدال پژوهشی- وزارت علوم
  • ۱۳۶۶ - عضویت در آکادمی علوم جهان سوم، تا کنون-
  • ۱۳۶۸ - عضویت در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، تا کنون
  • ۱۳۷۴ - جایزه کتاب سال ایران - ریاست جمهوری اسلامی ایران
  • Medal Lecture, in Physical Sciences, The Third World Academy of Sciences, TWAS, ۲۰۰۰
  • ۱۳۷۹ - جایزه خوارزمی
  • ۱۳۸۰ - چهره ماندگار
  • ۱۳۸۱ - تجلیل انجمن فیزیک ایران و نام‌گذاری کنفرانس فیزیک سالانه ۱۳۸۱ بنام کنفرانس ثبوتی
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 11:34 ::  نويسنده : علي
 
 

میرجلال پاشایف

میرجلال پاشایف
Mir Celal Pashayev.jpg
میرجلال پاشایف
زمینه کاری نویسنده
زادروز ۱۲۸۷ خورشیدی - ۱۹۰۸ میلادی
 
مرگ ۱۹۷۸
 
جایگاه زندگی اندبیل.باکو
 
جایگاه خاکسپاری باکو


میرجلال پاشایف (۱۲۸۷ خورشیدی/۱۹۰۸ میلادی در اندبیل - ۱۹۷۸ در باکو) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی-آذربایجانی بود.

او پدربزرگ مهربان علیوا بانوی اول جمهوری آذربایجان می‌باشد.

میرجلال پاشایف در سال ۱۹۳۵ از دانشکده زبان‌شناسی آذربایجان دانش‌آموخته شد و در سال ۱۹۴۷ دکترای زبان‌شناسی خود را دریافت نمود. او به عنوان استاد ادبیات در دانشگاه باکو تدریس می‌نمود.

میرجلال پاشایف حدود ‪ ۹۰‬سال پیش در سن ‪ ۱۶‬سالگی از اردبیل به شهر باکو مهاجرت کرد و به مدت ‪ ۲۵‬سال رئیس دانشکده ادبیات باکو بود. او در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۸ در باکو درگذشت.

بزرگداشت

مراسم بزرگداشت صدمین سالروز تولد میرجلال پاشایف روز ۱۰ نوامبر در مقر سازمان یونسکو برگزار گردید. مهربان علیوا همسر رئیس جمهور آذربایجان، و رئیس بنیاد حیدر علی‌اف و سفیر حسن نیت سازمان‌های یونسکو و ایسسکو در این مراسم سخنرانی کرد.


 

آثار

میرجلال پاشایف صدها داستان کوتاه نوشته و بیش از ۷۰ کتاپ چاپ کرده‌است. او همچنین در نگارش مجموعه‌ی سه جلدی تاریخ ادبیات آذربایجان (۱۹۵۷-۱۹۶۰) همکاری داشته‌است. برخی از آثار مشهور او عبارتند از:

  • Dirilan Adam - ۱۹۳۶
  • Bir Ganjin Manifesti - ۱۹۳۸
  • Yolumuz Hayanadir - ۱۹۵۷
  • Yashidlar - ۱۹۸۴

منابع

شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 11:26 ::  نويسنده : علي
 
 

غلامحسین ساعدی

غلامحسین ساعدی
زادروز ۱۳ دی، ۱۳۱۴
۴ ژانویه ۱۹۳۶

تبریز، Flag of Iran.svg ایران
درگذشت ۲ آذر، ۱۳۶۴
۲۳ نوامبر ۱۹۸۵ (۵۰سالگی)
پاریس، Flag of France.svg فرانسه
آرامگاه گورستان پرلاشز
ملیت ایرانی
پیشه رمان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس
نهاد دانشکده‌های پزشکی تبریز و تهران
لقب گوهرمراد

غُلامحُسین ساعِدی معروف به گوهرمراد متولد شنبه ۱۳ دی ۱۳۱۴ در تبریز یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان معاصر ایرانی است. از داستان گاو او (در مجموعه عزاداران بیل)، فیلمی به همین نام ساخته شده‌است که موفقیتی جهانی یافت. او که خود ترک آذری بود و به زبان مادری خویش نیز بسیار علاقمند بود، دربارهٔ زبان فارسی و جایگاهش در ایجاد همبستگی و نقشِ آن در وحدت ملی ایرانیان، طی مصاحبه‌ای با رادیو بی‌بی‌سی چنین گفت: «زبان فارسی، ستونِ فقرات یک ملت عظیم است. من می‌خواهم بارش بیاورم. هرچه که از بین برود، این زبان باید بماند.»

زندگی‌نامه

ساعدی در ۱۳ دی ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. او کار خود را با روزنامه‌نگاری آغاز کرد. در نوجوانی به طور هم‌زمان در ۳ روزنامهٔ فریاد، صعود و جوانان آذربایجان مطلب می نوشت. اولین دستگیری و زندان او چند ماه پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اتفاق افتاد. این دستگیری ها در زندگی او تا زمانی که در ایران بود، تکرار شد. وی تحصیلات خود را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روان‌پزشکی در تهران به پایان رساند.مطبش در خیایان دلگشا در تهران قرار داشت و او بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه می کرد. ساعدی با چوب بدست های ورزيل، بهترين بابای دنيا، تک نگاری اهل هوا، پنج نمايشنامه از انقلاب مشروطيت، پرورابندان، ديکته و زاويه و آی با کلاه ! آی بی کلاه، و چندين نمايشنامه ديگری که نوشت، وارد دنيای تئاتر ايران شد و نمايشنامه های او هنوز هم از بهترين نمايشنامه هايی هستند که از لحاظ ساختار و گفت و گو به فارسی نوشته شده‌اند. او یکی از کسانی بود که به همراه بهرام بیضایی، بهمن فرسی، عباس جوانمرد، بیژن مفید، آربی اوانسیان، عباس نعلبندیان، اکبر رادی، اسماعیل خلج و ... تئاتر ایران را در سال های ۴۰-۵۰ دگرگون کرد. پس از ۱۳۵۷ ساعدی ایران را ترک کرد و در فرانسه اقامت نمود. نمايشنامه اتللو در سرزمين عجايب را در غربت نوشت. وی در روز شنبه ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپرده‌شد.

کتاب‌شناسی

مجموعه داستان‌ها

رمان

 
آرامگاه غلامحسین ساعدی در قطعهٔ ۸۵ گورستان پرلاشز، پاریس

نمایش‌نامه

  • ۱۳۳۹ - کار بافک‌‏ها در سنگر
  • ۱۳۴۰ - کلاته گل ‏
  • ۱۳۴۲ - ده لال بازی ۱۰ نمایش نامه پانتونیم
  • ۱۳۴۴ - چوب به دست‌‏های ورزیل
  • ۱۳۴۴ - بهترین بابای دنیا
  • ۱۳۴۵ - پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت
  • ۱۳۴۶ - آی با کلاه، آی بی کلاه
  • ۱۳۴۶ - خانه روشنی ۵ نمایشنامه
  • ۱۳۴۷ - دیکته و زاویه ۲ نمایشنامه
  • ۱۳۴۸ - پرواز بندان
  • ۱۳۴۹ - وای بر مغلوب
  • ۱۳۴۹ - ما نمی‌‏شنویم ۳ نمایشنامه
  • ۱۳۴۹ - جانشین
  • ۱۳۵۰ - چشم در برابر چشم
  • ۱۳۵۲ - مار در معبد
  • ۱۳۵۲ - قوردلار
  • ۱۳۵۴ - عاقبت قلم فرسایی ۲ نمایشنامه
  • ۱۳۵۴ - هنگامه آرایان
  • ۱۳۵۵ - ضحاک
  • ۱۳۵۷ - ماه عسل

فیلمنامه

تک‌‏نگاری‌‏ها


 

ترجمه

نمایش‌نامه‌های اجرا شده

  • ۱۳۴۲ - پانتومیم "فقیر" با بازی جعفر والی در تلویزیون
  • ۱۳۴۴ - نمایش "چوب بدستهای ورزیل" به کارگردانی جعفر والی و نمایش "بهترین بابای دنیا" به کارگردانی انتظامی در تئاتر سنگلج
  • ۱۳۴۵ - نمایش " بامها و زیر بامها " و "از پا نیفتاده ها" به کارگردانی جعفر والی در تلویزیون، "ننه انسی" به کارگردانی جعفر والی در تئاتر سنگلج، نمایش "گرگها" و "گاو" به کارگردانی جعفر والی در تلویزیون
  • ۱۳۴۶ - نمایش "آی با کلاه، آی بی کلاه" به کارگردانی جعفر والی درتئاتر سنگلج، نمایشنامه‌های "خانه روشنی" به کارگردانی علی نصیریان و نمایشنامه "دعوت" به کارگردانی جعفر والی در تئاترسنگلج، نمایشنامه "دست بالای دست" به کارگردانی جعفر والی و "خوشا به حال بردباران" به کارگردانی داوود رشیدی در تلویزیون
  • ۱۳۴۷ - نمایش " دیکته و زاویه" به کارگردانی داوود رشیدی درتئاتر سنگلج
  • ۱۳۴۸ - نمایش "پروار بندان" به کارگردانی محمدعلی جعفری در تهران و شهرستانها
  • ۱۳۴۹ - نمایش "وای بر مغلوب" به کارگردانی داوود رشیدی در تئاترسنگلج
  • ۱۳۵۱ - نمایش "چشم در برابر چشم" به کارگردانی هرمز هدایت در سالن دانشجویی
  • ۱۳۶۳ - نمایش "اتللو در سرزمین عجایب" به کارگردانی ناصر رحمانی نژاد در فرانسه و چند شهردیگر اروپا

یادبود

هر سال در روز درگذشت او، دوستداران و یارانش، به اتفاق همسرش، با گردهمایی در گورستان پرلاشز، یاد او را گرامی می‌دارند.

جایزه آذرتورک

بنیاد فرهنگی آذرتورک اولین جایزهٔ ادبی خود را در سال ۱۳۸۷ به دلیل هفتاد و پنجمین سال تولد غلامحسین ساعدی به نام او نام‌گذاری کرد.

شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 11:19 ::  نويسنده : علي
 

صائب تبریزی

صائب تبریزی، بزرگ‌ترین غزل‌سرای قرن یازدهم هجری و معروفترین شاعر عهد صفویه است.

زندگی

میرزا محمّدعلی صائب تبریزی در حدود سال ۱۰۰۰ هجری یا یکی دو سال بعد از آن در تبریز زاده شد. پدر او تاجری معتبر بود و خانوادهٔ صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباس‌آباد اصفهان ساکن شدند،  و این مردم را تبارزه (تبریزی‌های) اصفهان می‌نامیدند.

صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت. در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد.

صائب در سال ۱۰۳۴ هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن‌الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود.

در سال ۱۰۴۲ ه‍.ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملک‌الشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و هم در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه.ق بوده‌است آرامگاه او در اصفهان، در محلهٔ لَنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. مقبرهٔ صائب در باغچه‌ای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده‌است قرار دارد.

صائب تبریزی شاعری کثیرالشعر بود، تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت گفته‏اند. آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام قندهارنامه و دو سه قطعه، همگی غزل است.

سبک و شیوهٔ صائب

صائب سبکی را به کمال رساند که چند قرن بعد از او سبک هندی نامیده شد.  او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران همروزگارش به کار برده است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازیهای ظریف و معنیهای بیگانه و باریک در شعر وی دیده می‌شود. ابیات غزل وی استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته است.

صائب را شاعر تک‌بیت‌ها نیز گفته‌اند. از بیت‌های مشهور اوست:

پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند   گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیا
همچو کاغذ باد گردون هر سبک‌مغزی که یافت   در تماشاگاه دوران می‌پراند بیشتر
اظهار عجز بر در ظالم روا مدار   اشک کباب مایهٔ طغیان آتش است
به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک   چه غم از موی‌شکافان خرده‌بین دارم
پر در مقام تجربت دوستان مباش   صائب غریب و بی‌کس و بی‌یار می‌شوی

نازک خیالی در تصویر صائب سوي چمن چو آب روان شو كه غنچه‌ها|چون ماهيان تشنه دهان باز كرده‌اند (صائب، صيادان معني: 64)

نمونهٔ غزل‌ها

آب خضر و می‌شبانه یکی‌ست   مستی و عمر جاودانه یکی‌ست
بر دل ماست چشم، خوبان را   صد کمان‌دار را نشانه یکی‌ست
پیش آن چشم‌های خواب‌آلود   نالهٔ عاشق و فسانه یکی‌ست
پلهٔ دین و کفر چون میزان   دو نماید، ولی زبانه یکی‌ست
گر هزارست بلبل این باغ   همه را نغمه و ترانه یکی‌ست
پیش مرغ شکسته‌پر صائب   قفس و باغ و آشیانه یکی‌ست


 

منابع

  • کریمی، دکتر امیربانو. دویست و یک غزل صائب، انتشارات زوّار، چاپ سوّم، تهران، ۱۳۷۱
  • قهرمان، محمد. مجموعه رنگین گل (گزیده اشعار صائب تبریزی)، انتشارات سخن، چاپ اول، تهران، زمستان ۱۳۷۱
  • دایرةالمعارف فارسی (به سرپرستی غلامحسین مصاحب)
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 10:49 ::  نويسنده : علي
 
 
میزرا حسن تبریزی
رشدیه
زادروز ۱۲۶۷ ه. ق.
۱۲۳۰ خورشیدی

تبریز
درگذشت
۲۹ آذر ۱۳۲۳ خورشیدی (۹۷ سال)
قم
شناخته‌شده برای از پیشقدمان نهضت فرهنگی ایران در سده قبل
نخستین موسس مدارس جدید در تبریز و تهران
لقب پدر فرهنگ جدید ایران
فرزندان شهناز آزاد
والدین ملا مهدی
سارا خانم


میرزا حسن تبریزی (۱۲۳۰ تبریز - ۱۳۲۳ قم) مشهور به رشدیه از پیشقدمان نهضت فرهنگی ایران در سده قبل بود. وی نخستین موسس مدارس جدید در تبریز و تهران بود، او را پدر فرهنگ جدید ایران نامیده‌اند.


حاجی میرزا حسن رشدیه با توصیه و مشورت پدرش که از روحانیان بود تصمیم گرفت که به جای رفتن به نجف و خواندن درس طلبگی روانه استانبول و مصر و بیروت گردد و آموزگاری نوین را یاد بگیرد.

او به بیروت رفت و در آن جا سبک نوین آموزش الفبا و دروس جدید مانند حساب و هندسه و تاریخ و جغرافیا را آموخت. سپس در تفلیس مشغول به کار شد.


هنگام بازگشت ناصرالدین شاه از سفر فرنگ، رشدیه طرح‌های آموزشی خود را ارائه کرد و شاه او را مامور کرد که به ایران آمده و همین سبک را در شهرهای ایران راه اندازی کند اما سپس از این تصمیم پشیمان شد و راه اندازی مدارس جدید را به وقتی دیگر موکول کرد.


او پدر شهناز آزاد بود 

یاد بعضی نفرات، روشنم می دارد
اعتصام، یوسف
حسن رشدیه
قوتم می بخشد
راه می اندازد، و اجاق کهن سرد سرایم
گرم می آید از گرمی عالی دمشان
یاد بعضی نفرات
رزق روحم شده است . وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جراتم می بخشد . روشنم می دارد ...
نیما یوشیج

زندگینامه

میزرا حسن تبریزی که بعدها به رشدیه اشتهار یافت ".. فرزند ملا مهدی از علمای بنام تبریز و سارا خانم نوه ی صادق خان شقاقی بود که با فرزندانش به امر فتحعلی شاه شهید شدند. او در سال ۱۲۶۷ ه. ق. در تبریز چشم به جهان گشود . .."

" او تحصیلات مقدماتی را نزد پدر دانشمند خود فرا گرفت و بر اثر استعداد و هوش و حافظه ی شگفت انگیزی که داشت، در اندک زمانی یکی از علمای تبریز به شمار می رفت . چنان که در ۲۲ سالگی امام جماعت یکی از مساجد تبریز بود . "

" در آن روزها، سه روزنامه ی فارسی در خارج از ایران چاپ می شد : حبل المتین در کلکته، اختر و ثریا در اسلامبول . هر سه ی این روزنامه ها به تبریز می رسید . رشدیه به خواندن این روزنامه ها بسیار شائق بود و آنها را مکرر می خواند. از روزنامه ی ثریا، استفاده ی بیشتری می کرد . چنان که در کفایه التعلیم ( کتاب درسی مدارس ) بعدها نوشته بود : روزنامه ی ثریا بسی تاریکی ها را روشن کرد . "


در همان روزها، در یکی از شماره های ثریا نوشته بود :

  در اروپا از هر هزارنفر، یک نفر بی سواد است و در ایران از هر هزار نفر، یک نفر با سواد . و این از بدی اصول تعلیم است ...  


 

 
حسن رشدیه بنیان گذار آموزش نوین در ایران و شاگردانش


" مقاله ی مزبور، تاثیر عمیقی در روحیه ی رشدیه گذاشت و انقلابی در افکار او پدپد آورد . به طوری که یکباره از تصمیمی که پدرش برای ادامه ی تحصیل او گرفته بود، منصرف شد ..."

" از مسافرت به نجف، منصرف و به خیال افتاد که به اسلامبول یا مصر یا بیروت که انگلیسی ها و فرانسوی ها در این دو شهر اخیر دارالمعلمین باز کرده بودند، برود و مقدمات رسیدن به آرزوی دیرینه اش را که اصلاح اصول تعلیم و تربیت بود، فراهم سازد ..."

" بالاخره، پدر، او را متوکلا علی الله، روانه ی بیروت نمود . رشدیه، به نام عزیمت به نجف از تبریز، بیرون آمده، راه بیروت پیش گرفت . رفت و به دیار مقصود رسید ..."

رشدیه را به سبب تاسیس مدارس ابتدایی در ایران، به این نام می خواندند، زیرا در استانبول نام مدارس ابتدایی، رشدی ( رشدیه ) بود .

" مدت دو سال در دارالمعلمین بیروت که بوسیله ی فرانسویان، تاسیس یافته بود و شهرت جهانی داشت، به تحصیل علوم جدید پرداخت و به خوبی به اشکالات طرز تدریس، آشنایی پیداکرد و سپس برای تکمیل مطالعات خود در این رشته به استامبول پایتخت امپراتوری عثمانی و مصر، مسافرت کرد و در روش تدریس در مدارس رشدیه و اعدادیه ی آن جا مطالعاتی نموده، اصول تدریس آنجا را هم مثل ایران، مغشوش دید ..."

" در استانبول به طرح نقشه هایی برای تعلیم تربیت اطفال و نو آموزان پرداخته و اقدام به رفع مشکلات تدریس در زبان فارسی و اختراع الفبای صوتی در این زبان پرداخت و پس از آشنایی کامل به اسلوب و طرز تعلیم الفبا به روش جدید، نخست به ایروان که اهالی آنجا به مناسبت دیدن مدارس روس در استقبال از فرهنگ ایرانی، مستعدتر و مشتاق تر بودند رفت و به کمک حاج آخوند برادر ناتنی اش در سال ۱۳۰۱ ه.ق. نخستین مدرسه ی ایرانی به سبک جدید برای مسلمان زادگان قفقاز تاسیس کرد و با اصول ( الفبای صوتی ) که ازاختراعات خودش بود، شروع به تدریس نمود و کتاب وطن دیلی (زبان وطنی ) را به ترکی با اصول خویشتن، طبع و با اجرای این روش، موفق شد در ظرف ۶۰ ساعت نو آموزان را خواندن و نوشتن بیاموزد ..."

" پس از چهارسال اقامت و مدیریت مدرسه ی مذکور در ایروان، ناصرالدین شاه که از سفر دوم فرنگستان به ایران، مراجعت می کرد، از ایروان می گذشت ... "

ناصرالدین شاه، در دیدار از مدرسه ی رشدیه در ایروان، از میرزا حسن خواست تا برای تاسیس مدرسه ی ابتدایی به ایران بازگردد.

اما دریغا که حسودان تنگ نظر وعنودان بدگهر " با دسایس و نیرنگ های مختلف، خدمات صادقانه ی او را طور دیگری جلوه دادند و به شاه تفهیم می کنند که او می خواهد با تاسیس دبستان جدید، قانون اروپایی را در ایران رواج دهد که برای سلطنت، خطرناک خواهد بود و به این ترتیب، شاه را وادار می کنند که از حمایت او چشم بپوشد ...."

در نخجوان، شاه پس از توقف لازم حرکت می کند و به رئیس چاپارخانه دستور می دهد که به بهانه ای مانع حرکت رشدیه به تهران گردد. رئیس چاپارخانه نیز به بهانه ی اینکه کالسکه ی حامل او اسب ندارد و باید تا آوردن اسب از چاپارخانه دیگر، در آنجا بماند، او را توقیف می کند . پس از ساعتی، رشدیه متوجه می شود که در آنجا زندانی است و تصمیم می گیرد به ایروان بازگردد . اما رئیس چاپارخانه به او می گوید : تا رسیدن شاه به تهران او نباید به ایروان بازگردد. به ناچار چند روزی او را در آنجا توقیف کرده، پس از رسیدن شاه به تهران او را آزاد نمودند . رشدیه وقتی که به ایروان باز می گردد در آن جا نیز مواجه با تحریکات کارگزار سفارت علیه مدرسه می شود . تا اینکه پس از چندی با وساطت دوستان و طرفداران خود، اجازه می یابد به ایران بیاید . لذا مدرسه را به برادر ناتنی خود واگذار می نماید و به زادگاه خود، تبریز باز می گردد . ضمنا متوجه می شود که برای اجرای مقاصد خود چه گرفتاری ها و کارشکنی ها در انتظارش می باشد و ناگزیر خود را آماده ی مبارزه با آنها می نماید ..."

" .. رشدیه، پس از ورود به ایران و دیدار خانواده، نخست عده ای از اقوام با سواد خود را گرد آورد و طرز تدریس اسلوب جدید خود را به آنان آموخت و به نام خدا، اولین دبستان را در سال ۱۳۰۵ ه.ق. در محله ی ششگلان در مسجد مصباح الملک تاسیس نمود . امتحانات اولین مدرسه به یاری خدا در آخر سال در حضور علما و اعیان و بزرگان تبریز با شکوه خاصی برگزار شد و موجب تعجب و تشکر آنها گردید . و اشتیاق مردم به با سواد شدن کودکان شان آن هم به این سهولت، باعث گرمی بازار مدرسه شد . اما مکتب داران که دکان خود را کساد دیدند و پیشرفت مدرسه ی جدید را مخالف مصالح خود دانستند، به جنب و جوش افتاده و رئیس السادات یکی از علمای بی علم را وادار نمودند، رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسه ی جدید را صادر کند . بدین ترتیب اجامر و اوباش که همیشه منتظر فرصت هستند با چوب و چماق به خدمت شا گردان دبستان و معلمین رسیدند . رشدیه نیز شبانه به مشهد فرار کرد ..."

پس از شش ماه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محله ی بازار تاسیس کرد . اما باز هم دشمنان دانش و نو آوری بیکار ننشستند .

دومین مدرسه هم مورد هجوم قرار گرفت و رشدیه باز هم به مشهد فرار کرد ..."

مدرسه ی سوم را در محله ی چرنداب تبریز تاسیس نمود . " .. این بار، طلبه های علوم دینی مدرسه ی صادقیه به تحریک مکتب داران جاهل و کهنه پرست که منافع نامشروع خود را در خطر می دیدند به مدرسه حمله کردند و به غارت پرداخته و رشدیه را تهدید به قتل نمودند ... "

چهارمین مدرسه را در محله ی نوبر تبریز، برای کودکان تهیدست بنیان گذاشت . که البته " شمار شاگردان به ۳۵۷ و شمار معلمان به ۱۲ نفر رسید . این بار مکتب داران به ملا مهدی (پدر رشدیه) متوسل شدند و اولتیماتوم دادند ..."

ملا مهدی از میرزا حسن خواست به مشهد برود و او چنین کرد . .."

بعد از چندی، باز به تبریز برگشت و " .. پنجمین مدرسه را در محله ی بازار دائر نمود ... "

باز هم مدرسه مورد هجوم واقع شد . دانش آموزان مجروح شدند و یکی از آنان به شهادت رسید . باز هم رشدیه به مشهد گریخت .

رشدیه در مشهد هم آرام نگرفت . در آنجا نیز مدرسه ای تاسیس کرد اما آنجا نیز با هجوم کهنه پرستان مواجه شد . مدرسه را چپاول و دست اش را نیز شکستند.

ششمین مدرسه را در لیلی آباد دایر نمود . این مدرسه به علت اعتقاد مردم به صداقت و پایمردی رشدیه و دیدن نتایج آموزش های او سه سال دوام یافت . چندی بعد کلاسی برای بزرگ سالان نیز باز کرد که در مدت ۹۰ ساعت خواندن و نوشتن را به آنان آموخت . این بار، مخالفان او وقاحت را به حدی رساند ند که به خود اجازه دادند به او سوء قصد کنند و با شلیک تیری به پای او مجروحش ساختند. با مجروح شدن او مدرسه هم بسته شد.

" رشدیه در آن موقع با توجه به اینکه دستش را در مشهد شکسته بودند و پایش نیز دراین واقعه مجروح شده بود، شعری بدین مضمون می خواند:

مرا دوست بی دست و پا خواسته است   پسندم همان را که او خواسته است


پس از این واقعه هیچ کس یارای آن نداشت که خانه ی خود را برای مدرسه به او واگذار کند. رشدیه با فروش کشتزار خود مدرسه ی هفتم را تاسیس کرد . در کلاس ها، میز و نمکت و تخته سیاه گذاشت و در میان ساعت کلاس، زمانی برای تفریح شاگردان در نظر گرفت که این تغییرات مورد توجه مردم قرار گرفت، اما چون صدای زنگ مدرسه به صدای ناقوس کلیسا، شبیه بود و بهانه به دست مخالفان می داد، ناچار شد از زنگ زدن در مدرسه چشم پوشی کند.


گروهی از مردم آن روز این شیوه نوین آموزشی را که با اصول قدیم آموزش متفاوت بود، برنتافتند و هر روز بر علیه وی شایعاتی درست می‌کردند. متحجران زنگ مدرسه وی را ناقوس کلیسا می‌نامیدند و اعلام می‌کردند که کسانی که فرزند خود را به مدرسه می‌فرستند کافرند. رشدیه برای آرام کردن اوضاع تصمیم گرفت دیگر از زنگ مدرسه برای صف بستن و... استفاده نکند و به‌جای آن یکی از دانش‌آموزان با صدای بلند شعر زیر را که سروده خود او بود می‌خواند:

هر آنکه در پی علم و دانایی است   بداند که وقت صف آرایی است

اما حاسدان این بار هم مدرسه را بوسیله ی بمبی که از باروت و زرنیخ ساخته شده بود، تخریب کردند. این بار رشدیه تصمیم به ترک ایران گرفت . به قفقاز رفت . در این میان، کسانی نیز بودند که رشدیه را در راهی که پیش گرفته بود، همراهی می کردند، از جمله حاج زین العابدین تقی اف مقیم باکو و حاج میرزا عبدالرحیم طالب اف مقیم تمرخان شوره ی قفقاز و امین الدوله که با حمایت هایش کمک بزرگی به مقاصد رشدیه کرد.

هنگامی که امین الدوله به عنوان والی آذربایجان، انتخاب شد، رشدیه را به تبریز دعوت کرد و درباره ی مدارس جدید با او صحبت کرد . او دبستان باشکوهی را در محله ی ششگلان تبریز ساخت که هشتمین مدرسه ی او بود . به سبب حمایت های امین الدوله، مخالفین کاری از پیش نبردند اما بعد از رفتن رشدیه به تهران، مدرسه به خاطر وضعیت مالی، منحل شد . " .. اما هیچ کدام از معلمین آن بیکار ننشستند و هر کدام در گوشه ای به تعلیم و تربیت مشغول شدند ..."

وقتی امین الدوله در سال ۱۲۷۶ به تهران آمد، میرزاحسن خان رشدیه نیز به پشتوانه او به تهران آمده و مدارسی را به نام مدارس رشدیه در تهران بنیانگذاری کرد.اما بعد از عزل امین الدوله و قدرت یافتن امین السلطان مشکلات زیادی را متحمل شد . بزرگان و اعیان از ترس اینکه مبادا به مخالفت با اتابک متهم شوند فرزندان خود را از مدرسه بیرون آوردند و مدرسه تعطیل شد.

بعدها شایعه شد که رشدیه ضد امام زمان و اهل بیت است و اخیرا (( بابی )) شده است . پس از آن رشدیه به قم رفت و تا آخر عمر در این شهر سکونت داشت . در همان سال ورود مدرسه ای تاسیس کرد و در آن به تدریس مشغول شد.

وی سرانجام تکفیر شد و فتوای انهدام مدارس جدید صادر شد. به دنبال آن عده‌ای به مدارس جدید حمله کردند که و شروع به تخریب اموال مدرسه کردند، دانش‌آموزان را زخمی کردند و حتی چند تن از دانش‌آموزان نیز در این واقعه کشته شدند. جالب اینجا بود که در هنگام تخریب یکی از این مدارس وی می‌خندید و می‌گفت: «این جاهلان نمی‌دانند که با این اعمال نمی‌توانند جلو سیل بنیاد کن علم رابگیرند. یقین دارم که از هر آجر این مدرسه، خود مدرسه دیگری بنا خواهد شد. من آن روز را اگر زنده باشم، حتما خواهم دید».


«سالی بسر آمد. پایان سال رشدیه جمعی را به مسجد دعوت می‌کند تا مجلس امتحانی بر پا کند و از حاصل کار سخن بگوید و حمایت دعوت شدگان را جلب کند. در مجلس امتحان «عمق تغیر» آقایان برملا می‌شود. «با کلنگ نجوی و اشارات» برای «برهم زدن مدرسه» ، «چاه» می‌کنند. به گفته رشدیه «یکی از آقایان که مقامش عالی تر از لیاقتش است خودداری نتوانست. گفت: اگر این مدارس تعمیم یابد یعنی همه مدارس مثل این مدرسه باشد بعد از ده سال یک نفر بی سواد پیدا نمی‌شود. آنوقت رونق بازار علما به چه اندازه خواهد شد معلوم است.

میرزا حسن مدیر مدرسه رشدیه پس از آنکه در تبریز برای ایجاد مدارس زحمت کشیده بود به تهران رفت. «فریاد مقدسین بلند شد که آخرالزمان نزدیک شده‌است که جماعتی بابی و لامذهب می‌خواهند الف و با را تغییر دهند، قرآن را از دست اطفال بگیرند و کتاب به آنها یاد بدهند.» شیخ فضل‌الله نوری در جلسه‌ای به ناظم‌الاسلام کرمانی درباره مدارس جدید می‌گوید:

  «ناظم الاسلام، ترا به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟»  

وی در ۲۹ آذر ۱۳۲۳ در قم در سن ۹۷ سالگی درگذشت.

تالیفات

وی تالیفات متعدد دارد از جمله:

  • بدایةالتعلیم
  • نهایةالتعلیم وطن دیلی (به ترکی آذربایجانی)
  • تاریخ شفاهی
  • شرعیات ابتدایی
  • جغرافیای شفاهی و غیره

در زمانی نیز که در تهران بود روزنامه طهران را انتشار می‌داد.

منابع

 

شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 10:39 ::  نويسنده : علي
 
 
ایرج میرزا
زادروز ۱۲۹۱ (قمری)
۱۸۷۴ (میلادی)

تبریز
درگذشت ۲۷ شعبان ۱۳۴۳ (قمری)
سوم فروردین ۱۳۰۴
۱۹۲۶ (میلادی)
خیابان ایران (عین‌الدوله) ، خیابان پهلوی
بازارچه سقاباشی تهران
علت مرگ سکته قلبی
آرامگاه گورستان ظهیرالدوله، شمیران
ملیت ایرانی
پیشه شاعر
سبک هزلیات
لقب جلال‌الممالک، فخرالشعرا
دین اسلام
فرزندان جعفرقلی میرزا ، خسرومیرزا ، ربابه
والدین غلامحسین‌میرزا

ایرج میرزا (۱۲۵۱ خورشیدی تبریز - ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی تهران) ملقب به «جلال‌الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجسته ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژگان و گفتارهای عامیانه‌ است و اشعار او تأثیر عمیقی بر شعر دوره مشروطیت گذاشت.

زندگینامه

او فرزند صدرالشعرا غلامحسین‌میرزا، نوهٔ ایرج پسر فتحعلی‌شاه و نتیجهٔ فتحعلی شاه قاجار بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. وقتی امیرنظام گروسی مدرسه مظفری را در تبریز تاسیس کرد، ایرج میرزا سمت معاونت آن مدرسه را یافت و در این سمت مدیریت ماهنامه ورقه (نخستین نشریه دانشجویی تبریز) را برعهده گرفت. در نوزده‌سالگی لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی از جمله کار در وزارت فرهنگ (معارف آن‌زمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرک درآمد و پس از مشروطیت هم در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان خدمت کرد. ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزلی در تهران درگذشت. ایرج میرزا به زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت و روسی نیز می‌دانست و خط نستعلیق را خوب می‌نوشت. آرام‌گاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله تهران قرار دارد.

شخصیت

ایرج به گروهی از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمرانی بر کشور سهم موثری نداشتند ولی با این وجود، تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافیت خود حفظ کرده بودند. ایرج نیز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستی می‌شد و از همین رو همفکری و همدردی با تهیدستان و روح اعتراض به نابرابری‌های اجتماعی در وی زنده بود. او به سبب خصلت ولخرجی، سفرهای مداوم و تغییر مکرر شغل، برخلاف میل باطنی خود گاه مجبور به مدیحه‌سرایی اعیان و اشراف می‌شد ولی به نحو ملایم اما موثر از این کار ابراز دلتنگی و بیزاری می‌کرد.

کسانی که از نزدیک با ایرج ارتباط داشته‌اند، گفته‌اند که او در زندگی روزمره مردی متین و موقر بوده و در جمع به لفظ قلم سخن می‌گفته‌ اما هنگام حضور در محافل خصوصی و در میان دوستان، این حریم به یکباره از میان می‌رفت و به بذله‌گویی مبدل می‌شد. یک پروفسور خاورشناس روسی که در زمان حیات ایرج او را ملاقات کرده در باره او می‌گوید:

  مردی بود سیاه‌سوخته و لاغراندام و متوسط‌القامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را می‌خواند، جان می‌گرفت...  

دیدگاه سیاسی

نوشتار اصلی: جنبش مشروطه

ایرج به همراه ملک‌الشعرا بهار، بلندترین صدای شعر دورهٔ مشروطه‌ بود. او بر خلاف بهار که از زاویه میهن‌پرستی به مشروطه می‌نگریست، بیشتر از دیدگاه یک بورژوای اشرافی، منتقد روابط اجتماعی بود. و ضمن آنکه توده مردم را فاقد شعور سیاسی و درک اجتماعی می‌دانست، دوری از خطر در افتادن با قدرتمندان و پیروی از مصلحت را برای دوستان تجویز می‌کرد.

رعایا جملگی بیچارگانند   که از فقر و فنا آوارگانند
تمام از جنس گاو و گوسفندند   نه آزادی نه قانون می‌پسندند
برای همچو ملت همچو مردم   نباید کرد عقل خویش را گم

با وجود آنکه ایرج به شاهزادگی خود مباهات می‌کرد، ولی ابیاتی نیز در نقد و بدگویی درباره محمدعلی شاه و احمد شاه از وی باقی مانده‌ است. بنابراین او فارغ از حب و بغض و تعصب بی‌جا، منش روشنفکری و آزاداندیشی را پیشه خود ساخته بود. تا جایی که در قیام کلنل محمدتقی‌خان پسیان، از مشاورین او به شمار می‌رفت. او محافظه‌کارانه، دخالت در سیاست را تا جایی تجویز می‌کرد که به منافع شخصی لطمه نخورد. ولی در عین حال عقاید وطن‌پرستانه‌ای نیز از خود بروز می‌داد.

دیدگاه مذهبی

ایرج موضع سختی در برابر حجاب داشته‌ است. این موضع را می‌توان به راحتی در قطعه «کاروانسرا» مشاهده کرد. در جای‌جای دیوان ایرج از این مقوله سخن رفته و همین موضع باعث مخالفت دو گروه متفاوت، با ایرج و افکار او شده‌ است: گروهی که به دلیل تمایلات مذهبی با ایرج مخالفت اصولی و عقیدتی داشتند و گروهی که به لحاظ سیاسی به دنبال فرصتی برای ضربه زدن به او بودند. به هرحال با روی کار آمدن حکومت غیر مذهبی رضا شاه، گروه دوم از جمع مخالفان جدا شده و طرفدار او شدند.

 
در سردر کاروانسرایی   تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را   از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق   روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد   تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق   می‌رفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک   یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفته‌ای را   با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست   رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی   چون شیر درنده می‌جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را   پاچین عفاف می‌دریدند
لبهای قشنگ خوشگلش را   مانند نبات می‌مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر   در بحر گناه می‌تپیدند
درهای بهشت بسته می‌شد   مردم همه می‌جهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا   یکباره به صور می‌دمیدند
طیر از وکرات و وحش از جحر   انجم ز سپهرمی رمیدند
این است که پیش خالق و خلق   طلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم   از رونق ملک ناامیدند


این شاعر همچنین برخی از عقب‌ماندگی کشور را به سبب عمل گروهی از روحانیون و روضه‌خوانان می‌دانست. او غزلی در هجو شیخ فضل‌الله نوری دارد. و علیرغم اینکه به عنوان یک شاعر سیاسی شناخته نمی شود، در برابر او موضع‌گیری نموده است.

دیدگاه اجتماعی

ایرج منتقد اوضاع جامعه سنتی زمان خویش بود. او به راحتی با زبان مطایبه و طنز، از برخی از رسوم ایرانیان (مانند بلند شدن در جلوی پای اشخاص هنگام ورود به مجلس) انتقاد می‌کرد.

نام این رم را چو نادانان ادب بنهاده‌اند   بیشتر از صاحبان سیم و زر رم می‌کنند
گر وزیری از در آید رم مفصل می‌شود   دیگر آنجا اهل مجلس معتبر رم می‌کنند

او اگرچه در خصوص روابط کارگر و کارفرما با دیگر شعرای معاصر خویش همچون فرخی یزدی، میرزاده عشقی و عارف قزوینی همکلام می‌شد، ولی در این خصوص از چارچوب رفع تکلیف فراتر نرفته و تنها به کبر و غرور کارفرما ایراد می‌گرفت و به عمق روابط بی‌رحمانه استثماری بی‌توجه می‌ماند.

با آنکه ایرج (همراه با مخبرالسلطنه هدایت) از اولین شاعرانی است که شعری را بطور خاص برای کودکان سروده‌، اما آثار تربیتی اینگونه ادبیات کودک، توسط پروین اعتصامی و بعدها توسط صمد بهرنگی به‌طور جدی به چالش کشیده شد. آثار ایرج از اولین دوره یکسان شدن کتاب‌های درسی در ایران، در کتاب‌های درسی چاپ شده است.

ایرج همچنین ازجمله نخستین مردانی در ایران شناخته می‌شود که از جنبش‌های حامی حقوق زنان حمایت کرده است.

یادواره

 
آرام‌گاه ایرج میرزا

برخی از دوستان و شاعران هم‌دوره با ایرج میرزا مانند محمدحسین شهریار و وحید دستگردی، در سوگ او اشعاری سروده‌اند. قطعه زیر یکی از دو قطعه‌ای است که ملک‌الشعرا بهار به یاد ایرج سروده‌است.

ایرجا رفتی و اشعار تو ماند   کوچ کردی تو و آثار تو ماند
بعد عمری دل یاران بردن   دل ما سوختی از این مردن‌
قلم شاعری از کار افتاد   ادبیات ز مقدار افتاد
بی تو رندی و نظربازی مرد   راستی سعدی شیرازی مرد

همچنین قمرالملوک وزیری در رثای ایرج میرزا ترانه «امان از این دل» را در دستگاه سه‌گاه خوانده‌است. به گفته مرتضی نی‌داوود، ایرج میرزا چندی در جوانی واله قمر بود.[۲۸] بولواری در شهر مشهد به نام ایرج میرزا نام‌گذاری شده‌ بود که در سال ۱۳۸۸ به دلیل آنچه «ادبیات مستهجن» ایرج خوانده شد، تغییر نام یافت.

نقد ایرج

ایرج با وجود آشنایی به فرهنگ و ادبیات فرانسه و با آنکه به میزان مجاز بودن ورود هزل به حوزه عفت عمومی در آن زبان آشنا بود، ولی به وفور از معانی زشت، الفاظ رکیک و مضامین مستهجن در اشعار خود استفاده کرده‌ است. اینگونه واژه‌ها چنان زیاد در اشعار او استفاده شده‌اند که به اعتقاد برخی کارشناسان، نمی‌توان دیوان ایرج را در دسترس کودکان قرار داد.

افزون‌بر اینگونه اشعار و کلمات رکیک، شعر ایرج با همه پختگی از نظر فن شعر نیز خالی از اشکال نیست. برخی از این نواقص چنین است:

  • اسقاط حرف «عین» بدل از اسقاط «همزه» در برخی ابیات مانند اسقاط عین در کلمه «عرضه» در بیت زیر:
اعیاد گذشته که مدیح عرضه نمودم   اینجا بدی، امروز ندانم بکجایی؟
  • جمع بستن کلمات عربي با دستور فارسي، مانند کلمه «مستمندین» در بیت زیر:
نه شانه بود، که آن گیسوان بهم می‌دوخت   کلید محبس دلهای «مستمندین» بود
  • وارد کردن کلماتی که جواز ورود به شعر ندارند مانند «فقط» در شعر فارسی.
  • استفاده مکرر از ساروج‌های ادبی مانند «مر» و «ایدون» به ضرورت شعری

آثار

آثار ایرج را می‌توان به دو بخش پیش و پس از مشروطه تقسیم کرد. اشعار دوره پیش از مشروطه او که محصول دوران جوانی اوست، بیشتر قصایدی در ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است. بخش بزرگی از این دسته اشعار ایرج امروزه در دست نیست. اشعار دوره پس از مشروطه ایرج که بیشتر به انتقادهای اجتماعی در قالب مضامین بکر اختصاص دارد، دارای اعتبار ادبی بیشتری هستند.  بخشی از آثار منظوم وی، در پاسخ به مسابقات ادبی (مطروحه) انجمن‌های شعرا و یا نشریات معتبر ادبی بوده‌ است. قطعات «دل مادر» و «هدیه عاشق» در پاسخ به مطروحه‌های مجلات «ایرانشهر» و «اقدام» سروده شده‌اند.

استفاده تقریباً بی‌نظیر ایرج از زبان ساده و خروج او از چارچوب‌ها و قالب‌های رایج در شعر فارسی، باعث شده‌ تا شعر او، جایگاه ویژه‌ای نسبت به شاعران هم دوره خود در ادبیات فارسی بیابد. او علاوه بر اینکه پا را از هنجارهای پذبرفته شده و رایج شعر دوره خود فراتر گذاشته‌، معانی و مضامین جدید و فلسفه واقع گرایانه‌ای را به شعر فارسی داخل می‌کند که باعث ایجاد فضای جدید ادبی پس از خود می‌شود. پرهیز از اغراق‌های غیر ضروری رایج در شعر معاصرین و نزدیکی هرچه بیشتر به واقعیات روزمره، از خصوصیات شعر او است. آثار و اشعار ایرج میرزا مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات و چندین مثنوی ازجمله مثنوی زهره و منوچهر و مثنوی عارف‌نامه‌است.

مثنوی عارف‌نامه

نوشتار اصلی: عارف‌نامه

در مورد انگیزه سرودن عارف نامه چندین روایت وجود دارد. می‌گویند ایرج انتظار داشته که عارف هنگام ورود به مشهد به منزل او بیاید و میهمانش شود که نه تنها این اتفاق نمی‌افتد بلکه هنگام ورود ایرج، عارف که مشغول نظارت بر نصب دکورهای کنسرت بوده، اعتنای چندانی به او نمی‌کند.همچنین گفته می‌شود عارف قزوینی در باغ ملی مشهد شعری خواند که با این بیت ختم می‌شد.

چو جغد بر سر ویرانه‌های شاه عباس   نشست «عارف» و لعنت به روح خاقان کرد

از آنجا که ایرج خود را از نوادگان فتحعلی‌شاه (معروف به خاقان) می‌دانست و از طرفی با مشی سیاسی عارف در حمایت از سید ضیاءالدین طباطبایی موافق نبود، کمر به دشمنی با عارف بست و مثنوی هفتصد بیتی عارفنامه را در هجو او سرود.

مثنوی زهره و منوچهر

نوشتار اصلی: زهره و منوچهر

زهره و منوچهر برداشت آزادی است از ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر. این اثر محصول سالهای پایانی عمر ایرج است و به همین جهت ناتمام مانده و بعدها احتمالا توسط سید عبدالحسین حسابی تکمیل شده‌ است.

منابع

  • محمدجعفر محجوب. «تحقیق در احوال و افکار و آثار و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاکان او». در دیوان کامل ایرج میرزا. تهران: نشر اندیشه، ۱۳۴۲. 
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی انتشارات امیرکبیر جلد پنج
  • از صبا تا نیما (جلد یکم)، یحیی آرین‌پور، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۵.
  • داده‌های جعبهٔ زندگی‌نامه از: ایرج میرزا، فرانکفورت: نشر البرز، ۱۳۸۱/۲۰۰۲.
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 10:32 ::  نويسنده : علي
 
   
رضا براهنی
Reza barahani 2.jpg
رضا براهنی مصاحبه با بخش فارسی صدای آمریکا
ملیت ایرانی
زادروز ۲۱ آذر ۱۳۱۴
تبریز
پیشه نویسنده، منتقد، شاعر
همسر(ها) ساناز صحتی
وب‌گاه رسمی وب‌گاه رسمی

رضا براهنی (۱۳۱۴) نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایرانی است. او عضو کانون نویسندگان ایران و رئیس سابق انجمن قلم کانادا است . آثار او به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شده‌است.

زندگینامه

رضا براهنی در سال ۱۳۱۴ خورشیدی، در تبریز به دنیا آمد خانواده‌اش زندگی فقیرانه‌ای داشتند و وی در ضمن آموزشهای دبستانی و دبیرستانی به ناگزیر کار می‌کرد. در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکتری در رشته خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد

وی هم چنین تا زمان حضور در ایران او چند دوره کارگاه نقد، شعر و قصه نویسی برگزار کرد که از مشهورترین شاگردان او در آن کارگاه‌ها می توان به شیوا ارسطویی، هوشیار انصاری فر، شمس آقاجانی، روزبه حسینی، عباس حبیبی بدرآبادی، مهسا محبعلی، سید علیرضا میرعلینقی، فرخنده حاجی زاده، ناهید توسلی، رزا جمالی، احمد نادعلی، رضا شمسی، علی ربیعی وزیری، پیمان سلطانی و ... اشاره کرد که باعث شکل گیری یک جریان در دهه هفتاد شمسی شدند.

در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به آمریکا رفت و شروع به تدریس کرد . یک سال بعد که به ایران آمد دستگیر و زندانی شد[نیازمند منبع] . در سال ۱۳۵۳ خورشیدی، بار دیگر به آمریکا رفت در سال ۱۳۵۶ جایزه بهترین روزنامه نگار حقوق انسانی را گرفت.

آثار ادبی

اشعار

  • آهوان باغ (۱۳۴۱)
  • جنگل و شهر (۱۳۴۳)
  • شبی از نیمروز(۱۳۴۴)
  • مصیبتی زیر آفتاب(۱۳۴۹)
  • گل بر گسترده ماه(۱۳۴۹)
  • ظل الله(۱۳۵۸)
  • نقاب‌ها و بندها (انگلیسی)(۱۳۵۶)
  • غم‌های بزرگ(۱۳۶۳)
  • بیا کنار پنجره(۱۳۶۷)
  • خطاب به پروانه‌ها
  • اسماعیل(۱۳۶۶)

رمان

نقد ادبی

  • طلا در مس
  • قصه‌نویسی
  • کیمیا و خاک
  • تاریخ مذکر
  • در انقلاب ایران
  • خطاب به پروانه‌ها یا چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم
  • گزارش به نسل بی سن فردا (سخنرانیهاومصاحبه‌ها)

جوایز

  • برنده جایزه ادبی یلدا (۱۳۸۴)، برای یک عمر فعالیت فرهنگی در زمینه نقد ادبی.

منابع

شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 10:26 ::  نويسنده : علي
 
 
پروین اعتصامی
زادروز ۲۵ اسفند ۱۲۸۵
۱۷ مارس ۱۹۰۷

تبریز
درگذشت ۱۵ فروردین ۱۳۲۰
۴ آوریل ۱۹۴۱
(۳۵ سالگی، بر اثر حصبه)
تهران
آرامگاه قم، صحن جدید حرم فاطمه معصومه، آرامگاه خانوادگي
محل زندگی

تبریز

وتهران
ملیت ایرانی
نام‌های دیگر رخشنده اعتصامی
پیشه شعر
نهاد کتاب‌خانه دانشسرای عالی تهران
همسر فضل‌الله اعتصامی
والدین یوسف اعتصامی آشتیانی
اختر فتوحی
گفتاورد من این ودیعه به دست زمانه می‌سپرم
زمانه زرگر و نقاد هوشیاری بود
سیاه کرد مس و روی را به کورهٔ وقت
نگاه داشت، به هرجا زر عیاری بود
 
وبگاه
جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی

رخشندهٔ اعتصامی مشهور به پروین اِعتِصامی (۱۲۸۵۱۳۲۰) از زنان شاعر ایرانی متولد تبریز است.

زندگی

پروین اعتصامی زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ ۱۷ مارس ۱۹۰۷در تبریز، درگذشت ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ ۴ آوریل ۱۹۴۱ فرزند یوسف اعتصامی (اعتصام‌الملک آشتیانی) فرزند میرزا ابراهیم آشتیانی فرزند ملا حسن فرزند ملا عبدالله فرزند ملا محمد فرزند ملا عبدالعظیم آشتیانی می باشد. مادرش اختر فتوحی (درگذشتهٔ ۱۳۵۲) فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری" از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود.وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.نام اصلی او "رخشنده" است.

یوسف اعتصامی، پدر پروین نویسنده و مترجم بود.  وی در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد.

او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده‌اش از تبریز به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت. وی به مدرسه آمریکایی IRAN BETHEL (ایران کلیسا) می رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. سپس مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.

پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل الله همایون فال» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه‌ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه‌ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمی‌توانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از مهریه اش در مرداد ماه ۱۳۱۴ طلاق گرفت. با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد..او ۳۵ سال داشت که درگذشت.

پروین به تشویق ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیه‌ای که در سوگ پدر سروده‌است، به خوبی می‌توان احساس کرد:

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل   تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروف‌ترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است. روین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

اینکه خاک سیهش بالین است   اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید   هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز   سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند   دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست   سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد   هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی   آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد   چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند   چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن   دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه   خاطری را سبب تسکین است

آثار و سبک شعری

  • دیوان قصائد و مثنویات و تمیثلات و مقطعات

دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده‌است. در میان اشعار پروین، تعداد زیادی شعر به صورت مناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان وجود دارد.درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصت ها، نصیحت های اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست.در شعر پروین استفاده هایی از سبک شعرای بزرگ پیشین نیز شده است. ملک الشعرای بهار در مقدمه ای که بر دیوان وی می نویسد، می گوید:

 
پروين اعتصامی و محمدرضا پهلوی
  این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوهٔ شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.  

 
اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه‌است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.
لیست مثنویات و مقطعات و تمثیلات پروین اعتصامی

نمونهٔ اشعار

بخشی اندک از آنچه که پروین در سوگ پدرش سروده‌است:

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل   تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
...
عضو جمعیّت حق گشتی و دیگر نـخوری   غـم تـنهایی و مـهجوری و حـیرانی من
من کـه قـدر گـهر پاک تـو مـی‌دانستم   ز چـه مـفقود شـدی؟ ای گهر کـانی من
من که آب تو ز سرچشمهٔ دل مـی‌دادم   آب و رنگت چه شد ای لالهٔ نعمانی من؟
من یکی مرغ غزلخوان تو بـودم، چه فتاد؟   که دگر گـوش نـداری به نواخوانی من
گنج خود خوانـدیَم و رفتی و بگـذاشتیَم   ای عجب! بعد تو با کیست نگهبانی من؟


نمونه‌ای دیگر از یک قصیده ۲۷ بیتی:

تا زآتش عناد تو گرم است دیگ جهل   هرگز خرد به خان تو میهمان نمی‌شود


شعر زیر بخش هایی از یک مثنوی ۴۶ بیتی از دیوان اوست:

سالروز تولد

بیست و پنجم اسفندماه ۱۳۸۵، مطابق با یکصدمین سالروز تولّد اختر فروزان چرخ ادب پروین اعتصامی‌ست.در تقویم رسمی ایران، این روز به روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شده است.

دو بیت اول یکی از اشعار پروین:

گویند عارفان هنر و علم کیمیاست   وآن مس که شد همسر این کیمیا طلاست
...
وقت گذشته را نتوانی خرید باز   مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست
گر زنده ای و مرده نه ای، کار جان گزین   تن پروری چه سود، چو جان تو ناشتاست
...
زان راه بازگرد که از رهروان تهی است   زان آدمی بترس که با دیو آشناست
جان را بلنددار که این است برتری   پستی نه از زمین و بلندی نه از هواست
...
جمشید ساخت جام جهان بین از آنسبب   کآگه نبود از اینکه جهان جام خود نماست
زنگارهاست در دل آلودگان دهر   هر پاک جامه را نتوان گفت پارساست
ایدل غرور و حرص و زبونی و سفلگی است   ای دیده، راه دیو ز راه خدا جداست
...
در پیچ و تابهای ره عشق مقصدیست   در موجهای بحر سعادت سفینه هاست
...
دیوانگی است قصه تقدیر و بخت نیست   از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست
...
جانرا هرآنکه معرفت آموخت مردم است   دل را هرآنکه نیک نگه داشت، پادشاست
 
ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟   جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟
رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت   غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

بیتی از سعدی که پروین در شعر فوق به آن با آرایهٔ تضمین اشاره می‌کند:

مرغان قفس را المی باشد و شوقی   کان مرغ نداند که گرفتار نباشد

منابع

  • موسوی گرمارودی، سید علی. اختر چرخ ادب، رجوع شود به: روزنامهٔ همشهری، تهران، ۱۳۸۵
     
  • ضمیمهٔ چاپ ششم دیوان پروین اعتصامی. مجموعهٔ مقالات و قطعات اشعار، که بمناسبت درگذشت و اوّلین سال وفات خانم پروین اعتصامی نوشته و سروده شده‌است، تهران، تیرماه ۱۳۵۳ شمسی - جمادی‌الثّانی ۱۳۹۴ هجری - ژوئیه ۱۹۷۴ میلادی
  • کریمی، احمد (ویرایش و تدوین متن)، دیوان پروین اعتصامی، چاپ اوّل، انتشارات یادگار، بهار ۱۳۶۹ به همراه مقدّمهٔ سیمین بهبهانی
  • چاوش‌اکبری، دکتر رحیم (نگارندهٔ پیشگفتار)، دیوان پروین اعتصامی، چاپ سوّم، ناشر: نشر محمّد، پائیز ۱۳۷۰
  • معیدی، حشمت (وی.)، چکیدن یک قطره شبنم، مقالاتی بر شعر پروین اعتصامی، انتشارات مزدا، کاستا مسا ۱۹۹۴ شابک: ۱-۵۶۸۵۹-۰۱۶-۴
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 10:23 ::  نويسنده : علي
 
 
 
یوسف اعتصامی

یوسف اعتصامی (اعتصام الملک آشتیانی)، نویسنده، ناشر، و مترجم ایرانی، در سال ۱۲۵۳ به دنیا آمد و در ۱۳۱۶ در گذشت. او فرزند رئیس کل دارائی استان آذربایجان ابراهیم اعتصام الملک، برادر بزرگ نقاش و معمار ابوالحسن اعتصامی، و پدر شاعره پروین اعتصامی بود.

در اواخر دهه ۱۲۷۰، یوسف اعتصامی اولین چاپخانه حروفی تبریز را دائر کرد. در دورهٔ دوم (۳۰-۱۳۲۷) به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب شد. در ۱۲۸۹ مجلهٔ بهار را تأسیس کرد و مدیریت آن را به عهده داشت. در مقاطع مختلف، ریاست کتابخانهٔ سلطنتی، دارالتألیف وزارت معارف، و کتابخانهٔ مجلس ملی را تقبل کرد.

مجلهٔ بهار ماهنامه‌ای بود شصت و چهار صفحه‌ای که در دو دوره، ۹۰-۱۲۸۹ و ۱-۱۳۰۰، منتشر شد. در شمارهٔ اول اهداف مجله بدین شرح آمده‌است ‪)‬اعتصامی ۱۳۲۱، ۱): ”مقصود از تاسیس مجموعهٔ بهار این است که مطالب سودمند علمی و ادبی، اخلاقی، تاریخی، اقتصادی، فنون متنوعه را که امروز دانستن آنها دارای اهمیت بیشمار است... با نظار ارباب دانش عرضه بدارد، و تعمیم معارف را... بر عهده گرفته افکار عمومی را با معلومات مفیده آشنا نماید. “ اغلب مقالات مجله نوشته یا ترجمهٔ یوسف اعتصامی بود، و بخش وسیعی به فرهنگ غرب اختصاص داشت. به روایت ادوارد براون (۱۹۲۸ م، ۴۸۹) مجلهٔ بهار ”لحنی بسیار معاصر و اروپائی“ داشت؛ و در دانشنامه ایرانیکا، حشمت موید از آزادی خواهی و انسان دوستی مدیر مجله می‌گوید.

یوسف اعتصامی نزدیک به چهل جلد کتاب ترجمه کرده‌است، منجمله ترجمهٔ فارسی تربیت نسوان قاسم امین، کتاب اول تیره بختان ویکتور هوگو، خدعه و عشق فردریک شیلر، و سفینهٔ غواصهٔ ژول ورن. از دیگر آثار او تفسیری به عربی از اطواق الذهب ابوالقاسم محمود زمخشری، و فهرست کتابخانهٔ مجلس است.

منابع

  • اعتصامی، ابوالحسن. اردیبهشت ۱۳۴۷. شرح حال آقای ابوالحسن اعتصامی. اخبار دانشگاه تهران، شماره ۳۸۴، ص ۷ـ۳۴.
  • اعتصامی، یوسف. ۱۳۲۱. بهار، مجلهٔ ادبی، علمی، اخلاقی، سیاسی، تاریخی، اجتماعی، جلد ۱، طبع دوم.
  • براون، ادوارد گرانویل. ۱۹۲۸ م. تاریخچه‌ای ازادبیات ایران، جلد ۴. کمبریج: کمبریج یونیورسیتی پرس.
  • دهخدا، علی اکبر. ۱۳۵۶. یوسف اعتصامی، اعتصام الملک آشتیانی. در دیوان پروین اعتصامی، ویراستار ابوالفتح اعتصامی، ص ۳۴۲. تهران: ابوالفتح اعتصامی.
  • موید، هشمت. اعتصامی، میرزا یوسف خان آشتیانی، اعتصام الملک. دردانشنامه ایرانیکا آنلاین.
  • یوسفی، غ. بهار. در دانشنامه ایرانیکا آنلاین.
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 10:20 ::  نويسنده : علي
 
 
 
ابوالحسن اعتصامی

‬ابوالحسن اعتصامی‪‬ (زاده ۱۲۸۲ - درگذشته ۱۳۵۷) نقاش، معمار، خطاط، و نویسندۀ ایرانی بود. پدرش، ابراهیم اعتصام الملک، رئیس کل دارائی استان آذربایجان؛ و برادرش، یوسف اعتصامی، مؤسس و مدیر مجله بهار، و پدر شاعره پروین اعتصامی بود.

ابوالحسن اعتصامی در تهران، در مدرسۀ اقدسیه، مدرسۀ آمریکائی، و مدرسۀ کمال الملک تحصیل کرد؛ سپس دو سال به اصفهان رفت تا فنون معماری و کاشی‌سازی را بیاموزد.

به درخواست رئیس هنرهای زیبای کشور، مجموعه‌ای از کارهای معماری و تزیینی ابوالحسن اعتصامی به نمایشگاه بین‌المللی بروکسل ۱۳۳۷ فرستاده شد. با این مجموعه، که عبارت از چندین ماکت و نمایانگر ذوق و مهارت طراح و سازندۀ آنهاست، ابوالحسن اعتصامی مدال طلای کارهای انفرادی را اخذ کرد. این مجموعه بعدها توسط موزه ملی ایران خریده، و به کلکسیون دائمی هنرهای اسلامی اضافه شد.

از آثار دیگر ابوالحسن اعتصامی، در زمینۀ نقاشی، تابلوهای خرابه در دولت آباد، خانه روستائی در نیاوران، و شفاعت پاستور از ناپلئون است. از نوشته‌های او دو داستان ناجنس محیل الدوله و مردی که تنها مانده بود، و دو نمایش نامهٔ حاجی صحاف‌باشی و آخرین شب دنیا است.

نگارستان

منابع

  • اعتصامی، ابولحسن. اردیبهشت ۱۳۴۷. شرح حال آقای ابوالحسن اعتصامی. اخبار دانشگاه تهران، شماره ۳۸۴، اردیبهشت ۱۳۴۷، ص ۷ـ۳۴.
  • دهخدا، علی اکبر. ۱۳۵۶.یوسف اعتصامی، اعتصام الملک آشتیانی. در دیوان پروین اعتصامی، ویراستار ابوالفتح اعتصامی، ص ۳۴۲. تهران: ابوالفتح اعتصامی.
درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی