ياشاسين شاهين دژ
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 13:14 ::  نويسنده : علي
 
سیدعمادالدین نسیمی
زادروز ۷۴۷ هجری قمری
درگذشت ۷۹۶ هجری قمری
حلب، شام
پیشه شاعر

سیدعمادالدین نسیمی، شاعر و متفکّر حروفیه در قرن هفتم هجری بود. وی به ترکی و فارسی و عربی شعر سروده‌است. ولی دیوان عربی او در طول زمان مفقود شده‌است. سازمان بین‌الملی یونسکو به خاطر کوشش‌های وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳ این سال را سال نسیمی اعلام کرد.

 
مجسمه نسیمی در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان

محل تولد

با توجه به اینکه از جزییات زندگی نسیمی اطلاعات کمی در دست می‌باشد لذا در مورد زادگاه او موارد مختلفی بیان می‌گردد. طبق نظر ادوارد براون وی متولد شهر بغداد  بوده و برخی دیگر او را متولد شیراز  و یا برخی دیگر زادگاه وی را علاوه بر شیراز، تبریز یا دیاربکر حدس می‌زنند.

سبک شعر

دیوان نسیمی حاوی قالب‌های متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی اکثرا به زبان ترکی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شده‌است.

نمونه‌ای شعر:

منده سیغار ایکی جهان من بو جهانه سیغمازام
گوهر لامکان منم کآن و مکانه سیغمازام

هر چند دو جهان در وجود من گنجیده، من در این دنیا جای نمگیرم
من گوهر لامکان هستم که به کائنات و مکانها نمی‌گنجم
 

بیت بالا نمونه بارزی از سبک عرفانی نسیمی و عقاید حروفیه‌است. در این بیت شاعر به دنیای مادی و متقابل آن یعنی جهان معنوی اشاره می‌کند و اینکه انسان حاصل از اتحاد این دو جهان است. بنابر این انسان از لحاظ روحانی از همان عنصر روحانی پروردگار خویش مایه دارد. لغت لامکان در اصطلاح عرفا معنی خدای را دارد. بنا به اعتقادات نسیمی هرچند انسان قادر به درک پروردگار نیست ولی بایستی در شناخت او کوشش نماید. او شناخت نسبی را از طریق خودشناسی ممکن می‌داند.

در سال ۱۴۱۷ میلادی و در شهر شام بر سر پایبندی به عقایدش زنده زنده پوست بدنش کنده شده و سپس بدن مبارک این شاعر و فیلسوف آذربایجان تکه تکه شده تا درس عبرتی برای شاگردان و همفکرانش شود.

زاهدین بیر بارماغین کسسن دونر حق دن کئچر
گور بو میسکین عاشیقی سربا سویورلار آغلاماز

اگر انگشت یک زاهد بریده شود، توبه کرده و از حق می‌گذرد - اما این عاشق مسکین را ببین که پوستش از سر تا به پا کنده شده ولی دم نمی‌زند.

محل تدفین

محل تدفین وی در شهر حلب سوریه کنونی است .

منابع

  • تاریخ ادبیات ایران - ادوارد براون
  • ریاض العارفین – رضاقلیخان هدایت
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 13:8 ::  نويسنده : علي
 
 

ملاپناه واقف

ملاپناه واقف
زادروز ۱۰۹۶ هجری شمسی
دهکده قیراق صلاحی محال قازاخ، آذربایجان
درگذشت ۱۱۵۸ هجری شمسی
شوشا
پیشه شاعر

ملاپناه واقف مشهور به واقف شاعری بود به زبان ترکی آذربایجانی.

تولد

ملاپناه واقف به سال ۱۰۹۶ هجری شمسی در دهکده قیراق صلاحی محال قازاخ، از ایالات شمالی آذربایجان، در خانهٔ روستاییِ فقیری آقا مهدی نام چشم به جهان گشود.

زندگی

هنوز چگونگی حیات دوران کودکی و جوانی او بر پژوهندگان ادبیات زبان ترکی آذربایجانی پوشیده است. واقف‌شناسان با او از سال ۱۷۵۹ میلادی به بعد آشنا هستند که در نتیجهٔ هجوم فرمانروای ایالت گرجستان شرقی، به همراه بسیاری از مردم زحمتکش زادگاهش، به قره باغ کوچ کرد و نزدیک ده سال در قره باغ در محله ترترباسار اقامت نمود و بعدها به شهر شوشا، مرکز علم و ادب آذربایجان در آن زمان، رفت و در محله ساعاتلی مکتبی گشود. وی در آن جا زندگی خود را با عریضه‌نویسی و تدریس به سر می‌آورد.

آنچه از دیوانش به دست می‌آید، این است که در این سال‌ها، حیات مشقت بار و فقرآلودی داشته است، چنان‌که در ترجمه قوشمای معروف «عید آمد» می‌بینیم:

عید آمد و هیچ می‌ندانم چکنم!

در خانهٔ ما نیست پرآذوقه جوال.

دیری‌ست برنج و روغنم گشته تمام.

از گوشت مگو، کشک بود خواب و خیال!


شناخته نیست که واقف از کی آغاز به سرودن شعر و اشتهار به شاعری پیدا کرد. آنچه را که پژوهشگران ادبیات آذربایجان روشن کرده‌اند، این است که در این سال‌ها علاوه بر آن‌که، به سبب معلمی و عریضه‌نویسی، مورد احترام بود، به وسیلهٔ سرودن اشعاری معروف به قوشما نیز، که ملهم از گویش و زبان طبیعی مردم و در اوزان بومی هجایی است، در دل خلق راه یافت.

به قراری که تحقیقات ادبی معلوم ساخته، واقف علاوه بر شاعری و معلمی، تیراندازی ماهر و معماری توانا بوده است و به نجوم، به ویژه مطالعهٔ حرکت سیاره‌ها نیز علاقه داشته است.

به نظر آدولف برگر، مستشرق آلمانی، ساختمان‌های بزرگ شهر شوشا زیر نظر واقف ساخته شده است، چنان‌که ملا ولی ودادی شاعر معاصرش نیز شعرهایی خطاب به او دارد که چنین استنباطی به دست می آید:

ترجمه شعر:

استخر حق را فنائی در پی نیست،

اُردکان و قوها از آن دور مباد!

تا روز حشر قایم و استوار باد

بنای مسجدی که تو معمار راستینش باشی.

واقف در دربار ابراهیم‌خان

زندگی واقف در شوشا مصادف با سال‌هایی است که ابراهیم‌خان به تشویق خادمان ادب و فرهنگ زمان می‌پرداخت و از هر سو شاعران، هنرمندان و مردان دوراندیش سیاسی را به دربار خود فرا می‌خواند.

معروف است که واقف گرفتگی ماه و زمین‌لرزه‌ای را پیش‌بینی کرده بود و خبر آن را به نزدیک‌ترین دوست شاعر خود ملا ولی ودادی داده بود که اتفاقا هر دو پیش‌بینی، صحیح از آب درمی‌آید و این خبر به گوش ابراهیم‌خان می‌رسد.


ابراهیم‌خان او را به دربار خود می‌کشاند. واقف در اندک زمان، چه در دربار و چه در میان توده‌های مردم، محبوبیت کسب می‌کند و در اثر کیاست، استعداد و دانش خود، از سمت وزیر تشریفات (ائشیک آغاسی) تا درجه وزیر اعظم ارتقاء می‌یابد و به گفتهٔ ادبیات‌شناس معاصر آذربایجان، آراز داداش‌زاده :

  مانند رجل دولتی دوراندیش و عاقلی شهرت می‌یابد.  

اقدامات واقف در دربار

واقف، وزیر اعظم دربار ابراهیم‌خان فرصت بافت که نیروهای تدافعی محلی را در برابر هجوم‌های توسعه‌طلبان و اشغالگران مستحکم‌تر کند و نیز در نشأت و تحول بخشیدن ادبیات مردم و غنای زبان ادبی، گام‌های مؤثری بردارد. او در چهره یک شاعر، روحیهٔ مردم را نیرو بخشید و در سیمای یک سیاستمدار به ادارهٔ امور خان‌نشین پرداخت.

واقف در اقدامات سیاسی و دیپلماتیک خان‌نشین قره باغ و مبادله سفرا و نامه‌ها میان شوشا و مراکز دول دیگر: پتربورگ، تفلیس، تهران، خان‌نشین‌های آذربایجان و دربار عثمانی، نقش مهمی را بازی کرد. گسیل سفیران و نامه‌ها و پیام‌ها، همه تحت نظر مستقیم او صورت می‌گرفت.

واقف برای دست به یکی کردن و ایجاد وحدت و یگانگی بین خان‌نشین‌ها و فرمانروایان آذربایجان و دیگر سرزمین‌های قفقاز، کوشش و مجاهدت‌های فراوانی صرف کرد و در این امر تدبیر و سیاست مفیدی ظاهر ساخت.

هواداری از اتحاد خان‌نشین‌های سرزمین‌های قفقاز و آذربایجان، اقدامات اساسی و اندیشه‌های دیپلماتیک در رفع اشغالگران و طرفداری از ایجاد روابط حسنه با دول خارجی برای دفع دشمن، جهات اصلی بینش مترقّی سیاسی او می‌باشد که حکایت از دوراندیشی و سیاستمداری وی دارد. به گفتهٔ آراز داداش‌زاده:

  نظریات او درباره اداره خان‌نشین قره باغ برای زمان خود بسیار مترقی بود.  

بی‌جهت نیست که در همین سال‌ها - سال‌های نقشه‌چینی‌های سیاسی برای دفع دشمن - میهن‌پرستی واقف برجسته‌تر و بارزتر به چشم می‌خورد. در همین سال‌ها به دادن تصاویری جاندار از زندگی مردم ایالات مختلف آذربایجان می‌پردازد و از فقر و ناداری توده‌ها و خرابی‌ها و فلاکت، رنج می‌برد:

ترجمه شعر:

قشلاق قیراق باسان، زمستان و خزان

هم چشم آران است، تمامی جهان.

از فرط صفاست راحت جسم و روان

صد حیف که آبادی زیبایش نیست.

منابع

  • ملا پناه واقف (زندگی و خلاقیتش)، آراز داداش زاده، باکو: آکادمی علوم آذربایجان،1966. 818ص.
  • سیر غزل در ادبیات آذربایجان، تالیف آزاده رستم اوا
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 12:56 ::  نويسنده : علي
 
 

بیضای اردبیلی

 
بیضائ اردبیلی

میرزاصادق ازشاعران بزرگ معاصرمتولد۱۲۲۶ شمسی دراردبیل

زندگینامه

متخلص به بیضا ازشاعران معاصر اردبیل است. درسال ۱۲۲۶ شمسی دراردبیل متولد گردید. او شغل تجارت داشته وبه واردوصادرنمودن پوست اشتغال می‌ورزید. اشعارش غالبا به زبان ترکی ودر مدایح ومرثیه ثرایی اهل بیت بوده‌است. درگفته‌هایش ذوق عرفانی به چشم می‌خورد. و به گفته یکی از نوادگانش خود بیضا درایام بیماری مشرف به موتش سروده‌هایش راکه با مرکب نوشته شده بوده‌است درظرف آبی ریخته وشسته‌است. با این حال جسته گریخته ازاشعاراودر یادداشتهای دیگران باقی مانده‌است.دو بیت زیر نمونه‌ای از اشعار ترکی اوست.بیضاء در نفسیر قرآن شریف، نهج البلاغه و آثار گرانپایه متقدمین از قبیل: سنائی، عطار، خاقانی، سعدی، حافظ، مولوی، فضولی و سایر قلمداران عرصه شعر و ادب و عرفان مطالعات عمیقی داشته، در کنار این ذخایر و گنجینه‌های قنا ناپذیر علوم بیان و کلام، عروض و بدیع و قافیه، فلسفه و منطق و النهایه آنچه را که در پرورش روح بلند یک شاعر عارف ضرورت دارد به خوبی فرا گرفته‌است. می‌گویند مرحوم بیضاء به دلیل احاطه به علوم اسلامی و مسائل فقهی، گاهی اوقات وکالت اشخاص را قبول و در دعاوی مطروحه در محاکم از حقوق موکلین خود دفاع می‌کرده‌است.

درباره آثارش

دیوان شعرش با نام (کلام بیضای اردبیلی) در ۵۱۰ صفحه از سوی تنی چند از علاقمندانش گرد آوری و با همت هیأت اردبیل‌شناسی و صندوق قرض الحسنه مهدیه با یک پیشگفتار و سه مقدمه در خرداد سال ۷۴ چاپ و منتشر گردید.

مرگ

بیضادر سال ۱۳۰۱ شمسی در زادگاهش اردبیل در سن ۷۵ سالگی دعوت حق را لبیک گفت، جسمش در شهیدگاه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی (آرامگاه شهدای جنگ چالدران) به خاک سپرده شد و روحش به ملکوت اعلی پیوست.

نمونه‌ای از اشعارش

قضا کاتبلری دنیا اوین غمخانه یازمشلار   فراغت ایسته سه هرکس اونی دیوانه یازمشلار
خلیله حکم اولوندی تاکه اوغلون گسمه قربانی   بو قربانی ازل گوندن شه مردانه یازمشلار

منابع

چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 12:50 ::  نويسنده : علي
 
 

جلیل محمدقلی‌زاده

Jmgz.jpg
 

میرزا جلیل محمدقلی‌زاده بنیان‌گذار روزنامه ملانصرالدین بود.

او در سال ۱۸۶۶ در دهی به‌نام نهرم از ولایت نخجوان زاده شد. پدرش محمدقلی نام داشت. خانواده او اصلاً ایرانی بودند و جدش حسین‌علی بنا از خوی به نخجوان رفته بود.

خواندن و نوشتن را در نخجوان آموخت و در شهر گوری در گرجستان به دارالمعلمین رفت. سال‌ها در مدارس گرجستان آموزگار بود. در سال ۱۹۰۴ به تفلیس رفت و در روزنامه شرق روس مشغول به نویسندگی شد. چند داستان کوتاه منتشر کرد. نمایشنامه‌ای به نام مردگان نوشت که با استقبال زیاد روبرو شد.

انتشار ملانصرالدین مهم‌ترین کار فرهنگی او بود و دشمنان زیادی از مستبدین و ملایان برای او ساخت. روزنامهٔ ملانصرالدین نوشتارهایی روشنفکرانه و اصلاح‌طلبانه داشت و این امر باعث شد تا مسلمانان به تکفیر و آزار مدیر، کارکنان و حتی فروشندگان آن دست بزنند. محمدقلی‌زاده ناچار شد برای گریز از تعرض مسلمانان در محله گرجی‌نشین تفلیس اقامت کند. در بایگانی شخصی دست‌نوشته‌های جلیل محمدقلی‌زاده، نامهٔ یک مسلمان تندرو در ده قاسم‌کندی دیده می‌شود که محمدقلی‌زاده را با دشنام شدید تهدید به قتل و خونریزی کرده‌است.

جلیل محمدقلی‌زاده در سال ۱۹۲۱ میلادی به قصد اقامت دائم در سرزمین اجدادی به ایران آمد ولی یک سال پس از اقامت در تبریز به دعوت حکومت آذربایجان شوروی به باکو رفت.

آثار دیگر

  • آزادی در ایران
  • بچه ریشو
  • قربان‌علی‌بیگ
  • مردگان
  • کتاب مادرم
  • مجمع دیوانگان

از نوشته‌های او

.... اگر با این نیروی مخرب جامعه و تاریخ کهن( یعنی دستار بندان ) تسویه حساب نشود؛ خواه انقلاب مشروطه بشود یا نشود؛ این میکرب‌ها میمانند و من می ترسم در آینده نزدیکی چشم باز کنید و ببینید " هشتصد ملا یکجا خلق شده ". ملا همه امور مملکت را بدست گرفته؛ همه ثروت شما را بر باد داده؛ و شما را به امان خدا سپرده و افسارتان را به بیگانگان رها کرده ....

منابع

چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 12:47 ::  نويسنده : علي
میرزا فتحعلی آخوندزاده

میرزا فتحعلی آخوندزاده
زادروز ۱۱۹۱ خورشیدی
۱۸۱۲

شهر نوخه
جمهوری آذربایجان کنونی
درگذشت ۱۲۵۷ خورشیدی
۱۸۷۸
تفلیس
گرجستان
محل زندگی نوخه, خامنه, مشکین‌شهر, گنجه و تفلیس
ملیت ایرانی
نام‌های دیگر آخوندوف
آثار سرگذشت یک مرد خسیس
تمثیلات یا شش نمایش‌نامهٔ کمدی
والدین میرزا محمدتقی

میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف) نمایشنامه‌نویس آزادی‌خواه ایرانی‌تبار دورهٔ قاجار بود. او را از پیشگامان جنبش ترقی‌خواهی و ناسیونالیسم ایرانی می‌دانند. اندیشه‌های او بر اندیشمندان جنبش مشروطیت ایران از جمله میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم خان، طالبوف و دیگران بسیار تاثیر گذاشت.

زندگی

در سال ۱۱۹۱ خورشیدی برابر با ۱۸۱۲ میلادی و ۱۲۲۸ هجری قمری در شهر نوخه یاشکی زاده شد. پدرش میرزا محمدتقی، کدخدای روستای خامنه بود که درست یک سال پیش از تولد میرزافتحعلی از این سمت برکنار شد و با مهاجرت جعفرقلی خان دنبلی از خوی به شهر شکی و حکومت در آن ولایت، بسیاری از اهالی شهرهای مختلف آذربایجان به جهت عدل و داد وی با آن شهر مهاجرت نمودند که میرزا تقی نیز یکی از آن‌ها بود. در آنجا همسر دیگری به نام نعناخانم اختیار کرد و از او میرزافتحعلی را به دنیا آورد.

شهر نوخه در جمهوری آذربایجان کنونی تا زمان انعقاد عهدنامه ترکمانچای در سال ۱۸۲۸ میلادی/ ۱۲۰۶ خورشیدی٬ یعنی حدود ۱۶ سال پس از تولد فتحعلی٬ متعلق به ایران بود.

فتحعلی در کودکی به همراه خانواده مدتی در خامنه و مشکین‌شهر و چندی هم در گنجه زندگی کرد و سپس به نوخه بازگشت و در آنجا تحصیل کرد. سپس هنگامی که ۲۳ ساله بود به تفلیس رفت و مترجم بارون روزن فرماندار گرجستان شد و تا آخر زندگی همین سمت را داشت.

او در زمان ورود به تفلیس بود که با تئاترهای گرجستان آشنا شد. در این تئاترها عموماً آثار گوگول، آستروفسکی و مولیر به صحنه می‌رفت. او از این پس بود که خود نیز دست به کار نگارش نمایشنامه شد. از جمله آثار آخوندزاده که سبب شهرت وی در ادبیات نمایشی شد، کتاب «تمثیلات» است که حاوی شش نمایشنامه و یک داستان به قرار زیر می‌باشد:

  • «حکایت ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر»
  • «حکایت خرس قولدورباسان» یا «دزدافکن»
  • «حکایت موسیو ژوردان حکیم نباتات و مستعلی شاه مشهور به به جادوگر»
  • «حکایت وزیر خان لنکران» یا «سراب»
  • «حکایت مرد خسیس» یا «حاجی قره»
  • «حکایت وکلای مرافعه تبریز»
  • داستان «یوسف شاه سراج» یا «ستارگان فریب خورده»

آخوندزاده اولین سازندهٔ قالب‌های امروزی نمایش در مشرق زمین است. او همچنین جزو نخستین کسانی است که به موضوع زن و مشکلات زنان ایرانی در آثارش می‌پردازد. هرچند او در نمایشنامه‌هایش به مساله آزادی و مشکلات زنان می‌پردازد اما راه حلی برای نجات آنان ارائه نمی‌کند. تمایل به روشنگری، هجو سنت و ستایش از جلوه‌های تجدد از مضامین اصلی نمایشنامه‌های او بود. او در کتاب «ستارگان فریب‌خورده» از ماجرایی تاریخی در عصر صفویه برای ترسیم واقعیت‌های زمان خودش بهره برده است.

میرزا فتحعلی آخوند‌زاده از اولین ادیبان و نقادان اجتماعی به شیوه علمی بود. او در "رساله‌ قرتیکا" یا "سروشیه"‌ نقدی بر قصیده‌ سروش اصفهانی نوشت و می توان گفت اساس نقد نظام مند در ایران را شروع نمود. برخلاف عادات ادبی آن زمان وی مضمون و محتوا و تأثیرات اجتماع در نقد خود جای داد.


آخوندزاده در سال ۱۲۵۷ خورشیدی (۱۸۷۸ میلادی در تفلیس در سن ۶۷ سالگی درگذشت.

فعالیت‌های ادبی

آخوندزاده در تفلیس با فن نمایش و نمایشنامه‌نویسی آشنا شد و خود به نوشتن نمایشنامه‌های اجتماعی و انتقادی پرداخت. آثار او اغلب به زبان ترکی آذربایجانی است که گاه به شعرهای فارسی مزین می‌شد. برخی از آثارش به روسی و فارسی ترجمه شدند. نمایش‌نامه تمثیلات او با مهارت به انتقاد از اخلاق و عادات مردم قفقاز و آذربایجان می‌پردازد.

آثار او در کارهای دیگر نویسندگان آزادی‌خواه دورهٔ مشروطیت ایران تأثیر زیادی داشت. او همچنین از طرفداران و مبلغان تغییر رسم‌الخط عربی به الفبای لاتین بود.

کتاب‌شناسی

  • سرگذشت یک مرد خسیس
  • تمثیلات یا شش نمایش‌نامهٔ کمدی(۱۲۲۱-۱۲۲۵ هجری خورشیدی)
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:47 ::  نويسنده : علي
 
 
میرزا علی معجز شبستری
زادروز ۱۲۵۲ هجری شمسی
شبستر، ایران
درگذشت ۱۳۱۳ هجری شمسی
شاهرود
پیشه شاعر


میرزا علی معجز شبستری معروف به معجز شبستری در سال ۱۲۵۲ هجری شمسی در شبستر که در آن زمان قصبه‌ای کوچک بود متولد شد.وی فرزند حاجی آقا از تاجران بزرگ شبستر و پدر بزرگش حاجی میرزا بابا حاکم شبستر بود. وی دو برادر بزرگتر از خودش به نامهای حسن و حسین داشت که به استانبول رفت و آمد داشتند. میرزا علی معجز در شبستر در نزد شخصی به نام آخوند ملا علی با اصول قدیم تحصیل کرده‌است.

 زندگی معجز

معجز شبستری در کودکی خواندن و نوشتن را در مکتب خانه آموخت. در سن شانزده سالگی (۶۸-۱۲۶۷ هجری شمسی) پدرش فوت شد. بعد از فوت پدر برادانش که در استانبول به تجارت مشغول بودند، معجز را به استانبول بردند. معجز در استانبول فرصت تعلم و مطالعه بدست آورده و ضمن کمک روزانه به برادران خود به مطالعه در تاریخ و ادبیات می‌پرداخت. وی را عشق وطن و درد غربت آزار می‌داد. به همین جهت بعد از حدود سیزده سال زندگی در غربت استانبول به شبستر بازگشت.از آنجائیکه معجز از مریدان عارف مشهور ایران شیخ محمود شبستری بود، بیشتر اوقات خود را بر سر مزارش حاضر میشده و در خلوت انس با مراد خود به نوشتن شعر می‌پرداخت.


معجز برای تاسیس یک مدرسه دخترانه با اصول امروزه برای دختران شبستر خیلی تلاش نمود و بالاخره با مساعدتهای رئیس فرهنگ وقت تبریز بنام آقای دکتر محسنی عماد السلطنه، اولین مدرسه دخترانه را در قصبه شبستر ایجاد نمود.

میرزاعلی معجز شبستری از پیشگامان احیای حقوق مدنی زنان است. او در اشعار خود تساوی حقوق اجتماعی و قانونی زنان را خواستار است و در اشعارش بنا به موانعی که در جامعه آنروز برای ذکر نام زنان وجود داشته همسر خود خانم تکذبان را تمثیلی از زن آذربایجانی بحساب آورده و شعر گفته‌است.

تکذین جهلی اولماسا زائل   اوغلی اولماز تمدنه مایل

ترجم شعر: اگر نادانی تکذبان از بین نرود، فرزندش تمایلی به پیشرفت نخواهد داشت. معجز به این اصل معتقد بود که مادران دانا و فهمیده و باسواد قادر به تربیت صحیح اولاد خود هستند.

معجز در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی بدلیل اعمال فشارها شبستر را ترک و به شهرستان شاهرود نزد یکی از اقوامش که گویا باجاناقش بوده میرود و یکسال بعد در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی در آن شهر به دیار باقی می‌شتابد.

 سبک اشعار

اشعار این شاعر همه مربوط به نکوهش و هجو و انتقاد ازاوضاع اجتماعی دوران حیاتش است. دورانی که ره آورد حاکمیت سلسله قاجار بر ایران بود.او در اشعار خود به خرافات و نادانی و تحریفات و بدعت‌های ناشایست دینی تاخته و انسانها را به سوی روشنایی و نور دانش و تمدن برای ترقی دادن کشور فرا می‌خواند.و از بیان واقعیات باکی بدل راه نمی‌دهد به همین جهت نیز مغضوب متحجرین و دعا نویسان و اشاعه دهندگان خرافات در قالب تفسیرهای غلط از احکام دین در شبستر واقع می‌شود.

معجز در استانبول نیز به زبان ترکی آذربایجانی شعر می‌سرود و مردم را با اوضاع واحوال و مشکلات پیش روی جامعه ایران آشنا می‌ساخت.

وی بر این باور بود که او نیز مثل میرزا علی‌اکبر صابر (متخلص به صابر) صاحب مجموعه اشعار هوپ هوپ نامه در بیداری مردم خود باید بکوشد. و به همین علت در هریک از اشعار خود به یک معضل و مسأله اجتماعی اشاره دارد.

میرزاعلی معجز شبستری در اشعار خود به جهالت ونادانی، احتکار، کم فروشی، زور گویی، انجام اعمال وقیحانه توسط اربابان و خانها و کسانی که خود را از بزرگان جامعه میدانند و تحت لوای دین به خلافکاری و ترویج خرافات می‌پردازند، اشاره‌ها دارد و همین بر حلاوت و مقبولیت اشعارش می‌افزاید.

 پانویس

  1. شاعر خلق میرزا علی اکبر معجز شبستری، شماره ۳۸ نشریه گونش، ۱۹ آذر ۸۶
  2. صابر، میرزا علی‌اکبر، هوپ‌هوپ‌نامه، مترجم (به فارسی) احمد شفائی، رداکتور: حمید محمدزاده، باکو: نشریات دولتی آذربایجان، ۱۹۶۵.

 منابع

  • سایت دانشگاه آزاد اسلامی شبستر
  • سیر غزل در ادبیات آذربایجان، تالیف آزاده رستم اوا
  • نشریه گونش

 

چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:42 ::  نويسنده : علي
 
حبیب ساهر
زادروز ۱۲۷۴هجری شمسی
روستای ترک در میانه
درگذشت ۱۳۶۴هجری شمسی
تهران
پیشه شاعر،

حبیب ساهر (۱۲۸۲-۱۳۶۴) هجری شمسی (معروف به اولکر)، شاعر، داستان‌نویس و مترجم ایرانی، و محققان ادبیات ترکی آذربایجانی، از او با عنوان پدر شعر نو ترکی آذربایجانی یاد می‌کنند. 

زندگی

حبیب ساهر در اردیبهشت ماه ۱۲۸۲ هجری شمسی در ترک (tark)میانه به دنیاآمد و کودکی خردسال بود که همراه با پدر و مادرش به تبریز آمد. پدرش در آشوب‌های داخلی شهر تبریز در روزهای پیروزی انقلاب مشروطیت، ناپدید شد و حبیب، ازهمان کودکی طعم یتیمی را چشید. دوران دبیرستان را با محمدحسین شهریار هم‌مدرسه شد و به گمان بسیاری، منظور شهریار از: «شهریارا بی حبیب خود نمی‌کردی سفر»، ساهر بوده‌است.

بعد از دوران دبیرستان و مراودت ادبی با شهریار، به کردستان رفت و در کار حساب و کتاب خوانین کرد به فعالیت پرداخت. آن گاه سر از استانبول درآورد و از دانشگاه این شهر درسال ۱۳۰۴ در ۲۲ سالگی لیسانس جغرافیا گرفت و از آن پس دوران چهل ساله معلمی و آفرینش ادبی او آغاز شد. او در روستاها و شهرهای آذربایجان، قزوین و در واپسین سال‌ها در تهران معلمی کرد و تا اواسط دهه ۴۰ در این شغل باقی ماند.

ساهر، داستان‌نویس و شاعری توانا بود. از او آثاری به سه زبان ترکی، فارسی و فرانسوی منتشر شده‌است . هم‌زمان با تقی رفعت و قبل از ظهور نیما، ساهر شعر نو فارسی سرود و سبک جدیدی را در شعر ترکی بنیان گذاشت، و بدین‌گونه بود که عنوان «پدر شعر نو ترکی ایران» درمورد او به کار رفت.

اکنون در دانشکده‌های ادبیات ترکیه و جمهوری آذربایجان، دانشجویان دوره‌های عالی ادبیات ترکی، برای فارغ التحصیل شدن، باید در کنار سایر دروس خود، درسی سه واحدی به نام ساهر شناسلیق (ساهرشناسی) را هم بگذرانند.[نیازمند منبع] ظرایف ادبی اشعار ترکی ساهر، همچون «حیدربابایا سلام » شهریار، آن چنان گسترده و غنی است، که تاکنون قریب ۶ موضوع پایان نامه دوره دکترا و کارشناسی ارشد را به خوداختصاص داده‌است .

حبیب ساهر در ۲۴ آذر ۱۳۶۴هجری شمسی، در تهران در گذشت. آرامگاه وی در بهشت زهرای تهران واقع شده‌است .

کتاب‌شناسی

مجموعه آثار فارسی ساهر :

  • شقایق (مجموعه شعر نو و کهن) ۱۳۲۲ – تبریز
  • سابه‌ها (مجموعه شعر نو و کهن) ۱۳۲۴ – تبریز
  • اشعار برگزیده (مجموعه شعر) ۱۳۲۶ – اردبیل
  • افسانه شب (مجموعه شعر) ۱۳۲۵ – تبریز
  • خوشه‌ها (مجموعه شعر) ۱۳۳۳ – قزوین
  • جغرافیای ایالت خمسه، ۱۳۳۷ – قزوین (اثر علمی – تحقیقی درباره جغرافیا)
  • اساطیر (مجموعه شعر) ۱۳۴۵ – قزوین
  • اشعار برگزیده (مجموعه شعر) ۱۳۴۷ – قزوین
  • کتاب شعر ساهر (۱) ۱۳۵۳ – انتشارات نبی تهران
  • کتاب شعر ساهر ۲ – ۱۳۵۴ – انتشارات گوتنبرگ تهران
  • میوه‌گس (مجموعه حکایات و خاطرات) ۱۳۵۴ – انتشارات گوتنبرگ تهران
  • ادبیات منظوم ترکی (آنتالوژی، مشتمل بر شرح حال بیش از صد شاعر ترک زبان اهل ترکیه، ۱۳۵۶ – انتشارات دنیای دانش تهران)
  • کتاب شعر ساهر (۳)
  • ترجمه اشعار شارل بودلر فرانسوی به فارسی


مجموعه آثار ترکی ساهر :

  • لیریک شعر (مجموعه شعر)، قزوین، ۱۳۴۴
  • کوءشن (مجموعه شعر)، تهران، ۱۳۵۸
  • سحر ایشیقلانیر (مجموعه شعر) تهران، ۱۳۵۸
  • سوءنمین گونشلر (ترجمه‌هایی منتخب از آثار کلاسیک فارسی به ترکی)، تهران – ۱۳۶۱
  • داغینیق خاطره لر (مجموعه خاطرات)، تهران، ۱۳۶۱
  • قیزسسی، قیزیل سسی، قازان سسی (رمان)
  • خاطره لر یا حیاتین یئددی بوروقلاری (خاطره‌های یا هفت خوان حیات)
  • خاطره لر، باشاگلن چیکیلیر
  • ترجمه جزء آخر قرآن کریم، بخشی از غزلیات حافظ، شصت رباعی اصیل و ناب از خیام، گلستان سعدی و بسیاری آثار دیگر را به‌صورت منظوم به زبان ترکی معاصر.

منابع

  • مهدی حسین، «حبیب ساهرو ...»، هفته نامه اینجه صنعت، باکو ۱۹۶۹.
  • قاسم جهانی، هفته نامه اینجه صنعت، باکو ۱۹۶۹/
  • دکتر شکری ائلچین، در مقالاتی که در آنکارا به چا رسیانده‌است.
  • وفا علیف، «ایرانلی شاعر، حبیب ساهر ...» ماهنامه، آذربایجان باکو، ۱۹۷۹، شماره ۳.
  • مرتضی مجدفر، «حبیب ساهرین یازی دیلی و اونون رابطهسی حیات ایله» انقلاب یولوندا، ۱۳۵۹ شماره ۷.
  • خانم دکتر برنجیان، در تاریخ ادبیات آذربایجان، آمریکا، ۱۹۸۲ (History of Azerbayjanian literature) * دکتر حسین، صدیق در مهد آزادی (هنر و اجتماع)، ویژه حبیب ساهر، ۱۳۴۷، تبریز.
  • روزنامه ادبیات جبهه‌سی در ترکیه، ۳۰ حزیران ۱۹۸۰.
  • گنجعلی صباحی، «درین دویغولو شاعریمیز...» مجله وارلیق، خرداد، ۱۳۶۰.
  • پروفسور حمید آرسلی در تاریخ معاصر آذربایجان، ج ۲ – بخش ۱.
  • گنجعلی صباحی، در شعریمیز زمانلا آددیملاییر، ۱۳۶۰ – تهران.
  • دکتر حسین، صدیق در ویژه نامه ادب و هنر کیهان، دوشنبه ۰۲/۱۰/۱۳۶۴ (بعد از مرگ استاد)
  • کاظم السادات اشکوری، یادی از حبیب ساهر، آدینه، شماره ۳، جمعه ۱۳ دی ۱۳۶۴.
  • مرتضی مجدفر، استاد ساهر در یک نگاه، روزنامه فروغ ۱۴/۰۳/۱۳۶۶ آزادی، تبریز
  • مرتضی مجدفر، سعدی شیرازی و ساهر، روزنامه اطلاعات، ۲۳/۰۷/۶۶، تهران.
  • مرتضی مجدفر، آرزی و قمبر، منظومه‌ای غنایی از استاد ساهر، روزنامه کیهان ۲۵/۰۸/۶۶ -تهران.
  • مرتضی مجدفر، حافظ الفت، یادبودی از شاعر آذربایجانی میر حبیب ساهر، روزنامه همشهری ۱۹/۰۴/۷۴، تهران.
  • ویژه نامه هفته نامه صاحب در تبریز، ۱۳۷۶.
  • ویژه نامه هفته نامه امید زنجان، ۱۳۷۶.
  • عباس مهیار، با خلوت گزیدگان خاک(گوشه‌هایی از تاریخ ادبیات معاصر) مؤسسه انتشاراتی جامعه– ۱۳۷۹.
  • دکتر حسین محمدزاده، صدیق «دید از نوآوری‌های ساهر» تبریز، ۱۳۵۷، نشر ساوالان.
  • شماره یکم اردیبهشت ۱۳۸۰ روزنامه همشهری

 

چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:38 ::  نويسنده : علي
بولود قاراچورلو (سهند)
زادروز ۱۳۰۵
مراغه
درگذشت ۱۳۵۸
تهران

بولود قاراچورلو (۱۳۰۵-۱۳۵۸) متخلص به سهند شاعری ایرانی بود که به زبان ترکی آذربایجانی شعر سروده است.

زندگی

بولود قاراچورلو در سال ۱۳۰۵ در مراغه در یک خانواده کارگری به دنیا آمد پدر و مادرش اسم فرزندشان را بولود (ابر) گذاشتند.

بولود در دوران جوانی به خاطر شرایط سخت خانواده بدون اتمام متوسطه، برای کمک به خانواده وارد بازار کار شد. در ۱۳۱۹ با اشغال ایران توسط متفقین بولود جوان وارد سیاست شد و اولین شعرش در مجلس شاعران در تبریز خوانده شد.

اولین شعر بولود :

تاریخ‌لر بویونجا ائی بؤیوک وطن

یاغییا دوشمنه اییلمه دین سن

بوگون طبیعت‌دن ایلهام آلدیم من

گئچدی سحر واقتی بو سؤز اورکدن

اینسانا روح وئره ن دیلینه آلقیش

 
نام‌گذاری میدانی به نام سهند به یادبود بولود قاراچورلو در مراغه.

پس سقوط حکومت پیشه وری در آذربایجان سهند و دوستانش به زندان افتادند. شرایط سخت‌زندان و غربت هر چه بیشتر باعث جان گرفتن گرایش‌های قومی سهند شد او در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۰ دو منظومه یکی منظومه آراز و دیگری منظومه خاطره را نوشت.

در سال ۱۳۳۲ پس از آزاد شدن سهند و دوستانش از زندان کودتای ۲۸ مرداد برای سرنگونی دولت مصدق رخ داد. در این سالها سهند با دوست نزدیک و صمیمی خود فرزانه در تهران زندگی می‌کرد.او با راهنمائی دوستش با فولکلور و خصوصاً کتاب دده قورقود الفت گرفت و در این ماهها شعر حیدربابایه سلام محمدحسین شهریار برای او منبع الهامی شد، سهند هم ده ده قورقود را شروع به نظم کشیدن کرد.

آثار

منابع

  • بولود، شاعر مقاومت و سهند، دکتر محمدعلی فرزانه، ترجمه صابر روحبخش
  • من از تبریز آمده ام، علیرضا صرّافی
  • دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی ، موضوع: تحلیلی بر تکوین تفکر ملت‌سازی در ایران : نقش آذربایجان
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:26 ::  نويسنده : علي
 
 
محمد فضولی
زادروز ۸۸۵ (قمری)
حدود ۱۴۸۰ میلادی.

حله (کربلا، نجف) در عراق.
درگذشت ۹۶۳ هجری قمری
۱۵۵۶ میلادی.
بغداد. کربلا
نام‌های دیگر محمدبن سلیمان
پیشه شاعر
فرزندان فضلی بغدادی
والدین سلیمان (پدر)

محمد فضولی (به ترکی آذربایجانی: Məhəmməd Füzuli) یا ملا محمد بن سلیمان بغدادی ‏(۱۴۸۳-۱۵۵۶) شاعر و ادیب ترک است. او را «بزرگترین شاعر ترکی آذربایجانی در سدهٔ دهم» می‌دانند. پدر وی ساکن حله در عراق امروزی بود و محمد فضولی در آن‌جا به‌دنیا آمد و در بغداد پرورش یافت از این روی، سه زبان ترکی، فارسی و عربی را به خوبی می‌دانست و به هر سه زبان شعر سروده‌است. او را یکی از پایه‌گذاران سبک هندی می‌دانند.

مردم این دیار را با من   اثر شفقت و عنایت نیست
یا در ین قوم نیست معرفتی   یا مرا هیچ قابلیت نیست

زندگی

محمد پسر سلیمان در حدود سال ۱۴۸۳ در عراق به‌دنیا آمد. در منابع معتبر از جمله مجمع‌الخواص صفحه ۱۰۳ حله به عنوان محل تولد فضولی برشمرده شده است، اما در برخی منابع دیگر کربلا یا نجف هم آمده است. پدرش سلیمان بود که به حله مهاجرت کرد و قاضی آن شهر بود. «پدر فضولی بنا به گفتهٔ «صادق بیگ افشار» صاحب تذکرهٔ «مجمع الخواص» –که به زبان ترکی ازبکی نوشته شده– از ایل بیات بوده که یکی از ۲۲ طایفه مهاجر ترکان اوغوز می‌باشد.» او در حله و سپس بغداد تحصیل کرد و یکی از استادانش «ملک الشعرای حبیبی» از شاعران حروفی بود. حدود هفتاد ساله بود که در بغداد درگذشت.

سبک‌شناسی

پیش از فضولی در ادبیات ترکی آذربایجانی شکل‌هایی چون مثنوی و غزل رواج داشت و فضولی خود یکی از غزلسرایان برجسته بود، اما «او نخستین آثار ارزندهٔ تمثیلی را در ترکی آذربایجانی آفرید (بنگ و باده- صحبت الاثمار). فضولی مانند نسیمی کوشید تا شعر ترکی را با اوزان عروضی سازگار نماید اگر چه او موفقیت چشمگیری به دست آورد ولی واقعیت این بود که ترکی با وزن هجایی سازگارتر است.»

بعضی از منتقدین ادبی سبک اشعار فارسی فضولی را نزدیک به سبک هندی و صائب تبریزی که صد سال پس از وی این سبک شعر را رواج داد می‌دانند. «بسیاری از مضامین فضولی را بعد از او در شعر شعرای نامدار مکتب اصفهان یا سبک هندی (= سبک فضولی) می‌بینیم.» و حتا او را «از جمله پایه‌گذاران سبک هندی» شمرده‌اند.

تخلص فضولی

یاران گذشته بس که کردند   تاراج عبارت و معانی
شد تنگ فضای نظم بر ما   فریاد ز سبقت زمانی


فضولی در فارسی به دو معنا به کار می‌رفته است:

۱- کسی که کار بیهوده کند.
۲- آنکه بی‌جهت در امور دیگران مداخله کند.

این دو معنا دقیقا با معنای این واژه در زبان عربی انطباق داشت. اما از حدود قرن هشتم هجری به بعد این مفهوم به «فضول» داده شد. در عوض واژه «فضول» که در عربی یعنی «زبان درازی و مداخلهٔ بیجا در کار دیگران» در فارسی «فضولی» خوانده شد. مثلا حافظ می‌گوید:

«در کارخانه‌ئی که رهِ عِلْم و عقل نیست
وَهْمِ ضعیفْ‌رای فضولی چرا کند؟»

که در این‌جا فضولی به همان معنایی است که ما امروزه به کار می‌بریم، و این عکس معنای عربی این واژه است.به هر حال محمدبن سلیمان این تخلص را به معنای عربی آن به کار می‌برد یعنی:«زبان دراز و مداخله کننده در کاری که به او مربوط نیست»، یا به تعبیر امروزی «فضول». فضولی در مقدمه دیوان اشعارش به زبان فارسی دلیل انتخاب این تخلص عجیب را با زبانی شوخ‌طبع توضیح می‌دهد:

  آخرالامر معلوم شد که یارانی که پیش از من بوده‌اند تخلصها را بیش از معانی ربوده‌اند. خیال کردم که اگر تخلص مشترک اختیار نمایم در انتساب نظم بر من حیف رود اگر مغلوب باشم و بر شریک ظلم شود اگر غالب آیم. بنابر رفع ملابست التباس «فضولی» تخلص کردم و از تشویش ستم شریکان پناه بجانب تخلص بردم و دانستم که این لقب مقبول طبع کسی نخواد افتاد که بیم شریک او بمن تشویشی نتواند داد.  

آثار 

  • دیوان اشعارترکی.

دیوان ترکی فضولی تاکنون چند بار در ایران، ترکیه وآذربایجان منتشر شده است. دوان ترکی به تصحیح حمید آراسلی(باکو)، دیوان ترکی به تصحیح امین صدیقی(تهران-1374)، دیوان ترکی به تصحیح حسین محمدزاده صدیق(تهران) ودیوان ترکی تصحیح مژگان جونبور ودیگران.(استانبول)بهترین چاپ های علمی دیوان ترکی هستند.

  • شاه و گدا
  • لیلی و مجنون
  • مثنوی بنگ و باده. . به شاه اسماعیل تقدیم شده‌است.
  • روضه.
  • حدیقت السعداء. . این کتاب ترجمهٔ روضةالشهدای حسین واعظی است. که بر آن مطالبی نیز افزوده است.
  • صحبت الاثمار. ( گفت‌وگو بین چند میوه است و یکی از نخستین کتاب‌های ادبیات کودک محسوب می‌شود.)
  • شکایت‌نامه.
  • رساله معما.

نمونه شعر ترکی

ای خوش اول مست، کی بیلمز غمی-عالَم نه ایمیش،   نه چکر عالم اوچون غم، نه بیلر غم نه ایمیش
بیر پری سیلسیله‌یی-عشقینه دوشدوم ناگه،   شیمدی بیلدیم سببی-خیلقت-آدم نه ایمیش.
واعظ اوصافی-جهنم قلیر، ای اهل ورع!   وار اونون مجلسینه، بیل کی جهنم نه ایمیش!
اوخو کؤکسومده ئوتوپ، قالمیش ایمیش پئیکانی،   آه بیلیدیم سببی-آهی-دمادم نه ایمیش!
ای فضـولـی! مـزه‌یی-ساقی و صهبــا بیلـدیـن،   توبه قیل تا بیله‌سن، زَرق و ریا هم نه ایمیش!
ترجمه فارسی
خرم آن‌کس که نداند غم عالم چه بوَد   غم دنیا نشناسد، نه که خود غم چه بوَد
ناگهان بندی زنجیر نگاری شده‌ام   حال دانم سبب خلقت آدم چه بود
گفت واعظ همه اوصاف جهنم، زاهد!   باش در مجلس او، بین که جهنم چه بود
تیر بر دل بزد و مانده بجا پیکانش   آه، دانم سبب آه دمادم چه بود
ای فضولی مزه باده ساقی دانی   چو کنی توبه بدانی که ریا هم چه بود

فارسی

قدیمی‌ترین نسخه خطی دیوان فارسی فضولی در ۲۰ جمادی‌الاولی ۹۵۹ قمری به خط حبیب‌الله اصفهانی نوشته شده است. این نسخه هم‌اکنون در کتابخانه مرادیه در ترکیه نگه‌داری می‌شود. در مقدمهٔ این دیوان، فضولی با زبانی که گاه به طنز نزدیک می‌شود، شرح می‌دهد چگونه بعد از این که در سرودن شعر به عربی و ترکی مهارت پیدا کرده، اشعار پراکندهٔ فارسی سروده است به سرودن غزل به فارسی پرداخته است:

  تا آنکه روزی گذارم بمکتبی افتاد، پری چهره‌ٔ دیدم فارسی‌نژاد، سهی سروری که حیرت نظارهٔ رفتارش الف را از حرکت انداخته بود و شوق مطالعهٔ مصحف رخسارش دیدهٔ نابینایی صاد را عین بصر ساخته بود.

چون توجه من دید از گفتهای من چند بیتی طلبید. من نیز چند بیتی از عربی و ترکی باو ادا نمودم و لطایف چند نیز از قصیده و معما برو فزودم. گفت که اینها زبان من نیست و بکار من نمی‌آید، مرا غزلهای جگر سوز عاشقانهٔ فارسی می‌باید.

 

هر چند اصولا فضولی در این مقدمه با شوخ‌طبعی مسائل را بیان می‌کند و بعید نیست از سر شوخ‌طبعی این ماجرا را نقل کرده باشد اما به هر حال غزل‌های عاشقانهٔ فارسی فضولی بخش مهمی از دیوان او را تشکیل می‌دهند.

فضولی به فارسی در قالب‌های مختلف مانند قصیده، غزل، ترکیب‌بند، مقطعات، رباعی و مثنوی ساقی‌نامه شعر سروده است؛ اما بخش عمدهٔ دیوان او را غزل و قصیده تشکیل می‌دهد.

  • دیوان شعرها
  • رند و زاهد
  • صحت و مرض
  • انیس القلب
  • ساقی‌نامه (هفت جام)
  • روح نامه (سفرنامه روح یا حُسن و عشق)

نمونه شعر فارسی

نو خطان را دوست می‌دارد دل دیوانه‌ام   من چو مجنون نیستم در عاشقی مردانه‌ام
خضر می‌گویند بر سر چشمهٔ برد ست راه   قطرهٔ گویا چکیده جایی از پیمانه‌ام
عقل را هر لحظه تکلیفیست بر من در جهان   بی‌تکلف با عجب دیوانهٔ همخانه‌ام
درد دل با سایه می‌گویم نمی‌یابم جواب   غالبا او را بخواب انداخته افسانه‌ام
متصل از درد عشق و طعنهٔ عقلم ملول   می‌رسد هر دم جفا از خویش و از بیگانه‌ام
تا کشیده بر گلت از سنبل مشگین نقاب   می‌خلد صد خار هر دم بر جگر از شانه‌ام
به که بر دارم فضولی رغبت از ملک جهان   نیستم گنجی که باشد جای در ویرانه‌ام


 

عربی

فضولی در مقدمه دیوان فارسی‌اش در مورد اشعار عربی‌اش گفته است: «باشعار عربی پرداختم و فصحای عرب را بفنون تازی فی‌الجمله محظوظ ساختم و آن بر من آسان نمود زیرا زبان مباحثهٔ علمی من بود.»

شعر
  • مطلع الاعتقاد
  • دیوان اشعار عربی
کلام و فلسفه

نمونه اشعار

فضولی از کم‌سوادی کاتبان و از این که هنگام نوشتن اشعار دقت کمی می‌کنند و مفهوم اشعار را از بین می‌برند در رنج بوده است و در انتقاد به این موضوع سه شعر به ترکی، فارسی و عربی سروده است.

ترکی
قلم السون اَلی اُلْ کاتب بَدْ تحریرک   که فساد رقمی سوزمزی شوُرِِ ایْلر
گاه بیر حرف سقوطیهِ قِلْورنادری نارْ   گاه بیر نقطه قصوریله گوزی کورایلر
فارسی
باد سرگشته بسان قلم آن بی‌سروپا   که بود تیشهٔ بنیان معارف قلمش
زینت صورت لفظ است خطش لیک چسود   پردهٔ شاهد معنی است سواد قلمش
عربی
تبت یدا کاتب لولاه ما خربت   معمورةأسّست بالعلم و الادبِ
اَردی من الخمرفی اِفساد نسخته   تستظهر العیب تغییراً مِنَ العَثَب

یادمان فضولی

 
مجسمه فضولی در باکو
سرو را همچو قدت شیوهٔ رعنایی نیست   این قدر هست که او مثل تو هرجایی نیست
سرو و گل تا ز قد و روی تو دیدند شکست   باغبانرا سرو برک چمن‌آرایی نیست
همدمی چون غم او نیست دم تنهایی   هر کرا هست غم او غم تنهایی نیست
ای دل ار عاشقی از طعنه میندیش که ذوق   نتوان یافت ز عشقی که برسوایی نیست
ای که داری سر سودای تجارت بی‌نفع   هیچ سرمایه به از جوهر دانایی نیست
صبر در عشق تو کاریست پسندیده ولی   کرده‌ام تجربه کار من شیدایی نیست
مشو از دیدهٔ خونبار فضولی غایب   که درو بی گل روی تو شکیبایی نیست

 

کتاب‌های مرجع

  • تحفهٔ سامی. سام. تهران. ۱۳۶.
  • مجمع الخواص. صادقی. ۱۰۵.
  • تذکره شعرای نصرآبادی. (۵۲۰-۵۱۹).
  • تاریخ ادوارد براودن. ادوارد براون. (۱۵۹-۱۵۸).
  • نگارستان سخن نور ۷۷-مقدمه
  • آتشکدهٔ آذر. ۱۷۳.
  • سفینهٔ خوشگو. حرف ف.
  • ریاض الجنة زنوزی روضه پنجم قسم دوم ۹۰۰ (ب) الف شعبهٔ ثانیه
  • روز روشن صبا. ۵۳۵.
     

سایر کتاب‌ها

  • کتاب‌شناسی فضولی، رضا مهدوی‌فر. کتاب‌خانه ملی، تهران، ۱۳۷۱.
  • محمد سلیمان اوغلو فضولی، رند و زاهد، تصحیح محمد ادیب کورکچو، با مقدمه و توضیحات حسین محمدزاده صدیق، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۵۴.
  • ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۷، ج ۲-۵ صفحه ۶۷۴.

مقالات و سخنرانی‌ها

مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران
  • متن سخنرانی مهندس میرسلیم - وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت مجمع بزرگداشت مولانا محمد فضولی، مصطفی میرسلیم
  • اثرپذیری فضولی از سعدی و شعرای دیگر، جواد هیئت
  • فلکلریاندی آهیمدان... (فولکلور از آه من سوخت...)، یاشار قارایف
  • بدایع اندیشه‌های شیعی در آفرینش ادبی ملامحمد فضولی، علی‌اکبر ولایتی
  • فضولی و جامی از جمهوری آذربایجان، نوشابه آراسلی
  • امثال و حکم در آثار فضولی، رحیم چاوشی
  • فضولی اثر لرینده خالق یاداد یجیلیغی عنعنه لری (آداب و سنن توده در آثار فضولی)، بهلول عبدالله
  • موسیقی در شعر فضولی، منصوره ثابت‌زاده
  • نقد و بررسی (تحلیل) اشعار ترکی ملا محمد فضولی بغدادی، جلیل مسگرنژاد
  • کؤنول پنجره سیندن (از دریچهٔ دل)، عباسعلی یحیوی (ایلچی)
  • زندگی فضولی بغدادی یا نگاهی به مقدمه دیوان، نصرت‌الله فروهر
  • شعر عنصر و فضولی شعرینده... (عنصر شعر در شعر فضولی)، بهرام اسدی
  • انسان کامل از دیدگاه فضولی در رند و زاهد، فریده کریمی‌موغاری
  • نکاتی چند دربارهٔ زندگی محمد فضولی، جلال خسروشاهی
  • زلالی از چشمهٔ خورشید، علی‌اصغر شعردوست
  • فضولی و شعر او، مقدم‌علوی
  • نگاهی به شعرهای ترکی فضولی، میرصالح حسینی
  • محمدسلیمان بن فضولی در تالیفات دانشمندان، یحیی خان‌محمدی‌آذری
  • فضولی، شاعر عشق و عرفان، مصطفی مجرد
  • داستان پیامبران در دیوان اشعار فضولی، حمید طبیبیان
  • ادبیات داستانی در شعر فضولی، محمدباقر نجف‌زاده‌بارفروش
سایر
  • فضولی، محیط، زندگانی و شخصیت او، ترجمهٔ دکتر ع. خیامپور، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال سوم، ش ۱ و ۲.

منابع

 

چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : علي
 
 
علی آقا اسكندراوف تخلص واحد
زادروز ۱۲۷۴هجری شمسی
روستای ماساچیر در حومه باکو
درگذشت ۱۳۴۴هجری شمسی
باکو
پیشه شاعر، غزلسرا


علی آقا اسکندراوف متخلص به واحد شاعر اهل جمهوری آذربایجان در سال ۱۲۷۴هجری شمسی در روستای ماساچیر در حومه باکو متولد و در سال ۱۳۴۴هجری شمسی در باکو چشم از جهان فروبست.

در سال ۱۳۷۰هجری شمسی داستان زندگی واحد در فیلم سینمایی غزل خان به تصویر کشیده شد.

 زندگی شاعر

علی آقا واحد در یک خانواده روستائی زاده شد . بعد از چند سال تحصیل، مدرسه را ترک کرده و در شهر باکو برای امرار معاش به بقالی و سپس نجاری و خراطی مشغول شد . بدلیل استعداد و شوقی که به ادبیات داشت، روزنامه‌ها و نشریات مختلفی را که در باکو چاپ و منتشر می شدند مطالعه می کرد و اشعاری را که سروده بود برای دوستانش می خواند.

بر اثر تشویق دوستانش، مدتی را در نزد شاعر بزرگ باکو، عبدلخالق یوسف به فراگیری فنون شعر پرداخت . در جلسات ادبی که در منزل استادش برگزار می شد شرکت می کرد و از محضر ادبا و شعرائی چون آقاداداش منیری و صمد منصوری و عبدالخالق یوسف بهره می جست و اشعار خود را نیز در همین مجالس عرضه می کرد . تخلص واحد را نیز در همین مجلس ادبی به او دادند . واحد در شعر و شاعری، در حدی بود که به وی یادگار فضولی می گفتند.

شعری از واحد به ترکی

بو فخرديرمنه واحد ، كي خَلق شاعري يَم   بؤيوُك فضولي لرين خاك پاي نيْن بيري يَم
اوجالتدي عؤمروُموُنَشو و نماسي اؤلكه ميزين   نَه قَدَر وار بوجهان، هرگز اؤلمَرَم دئييرَم

ترجمه شعر به فارسی:

اين برای من افتخاری است ای واحد كه شاعر خلق هستم   يكی از خاك پاهای فضولی هستم
ترقی و پيشرفت كشورمان، عمر مرا طولانی كرد   می گويم هر قدر اين جهان است، نمی میرم.

 آغاز شاعری واحد

علی آقا واحد برای اولین بار یکی از اشعار خود را در روزنامه اقبال باکو بچاپ رساند . و بعد از آن همه ناشرین مجلات و روزنامه‌ها طالب چاپ اشعار وی شدند.

 عاشقی واحد

واحد در جوانی عاشق دختری بنام زلفیه شد . ولی زلفیه علی جوان را با همه احساسات پرخروش و عواطفی که مختص انسانهائی با روحیات شاعرانه است تنها گذاشت . علی بعد از شکست در عشق، عشق زدگی را طور دیگر می دید و برای بیان دنیای تجرد خود به سرودن شعر روی می آورد .

شعری از واحد به ترکی

ديندير مَدي اي دل سَني جانان، عجب اولدي   ائتدين نَه قَدَر ناله و افغان، عجب اولدي
يوُز دفعه دئديم وصل تمناسينه دوُشمَه   يانديْردي سني محنت هجران، عجب اولدي

ترجمه شعر به فارسی:

ای دل، جانان باتو حرف نزد عجيب شد   هرقدر ناله و افغان كردی عجيب شد
صدبار گفتم كه تمنای وصل نباش   تورا رنج دوری سوزاند عجيب شد.

 

 واحد و شهریار

واحد به شهریار، شاعر بزرگ تبریزی ارادتی خاص داشت و همیشه آرزوی دیدار وی را داشت ولی سیاستهای آن زمان مانع از تحقق آرزوی علی آقا واحد شد.

شعر واحد خطاب به شهریار:

واحد بو شعري تبريزه گؤندَرمَك ايستيرَم   قسمت اولايدي بير گؤروُشَك شهريارايله

ترجمه شعر به فارسی:

واحد اين شعر را ميخواهم به تبريز بفرستم   كاش قسمت می شد با شهريار ديدار كنيم .

 

 وطن دوستی واحد

اوُرَگيمده او قَدَر سئوگي واريْمديْر وطنه   نئجه كي بولبول شيدا اولور عاشق، چمنه

ترجمه شعر به فارسی:

آنقدر دردل من هست محبت به وطن        مثل آن بلبل شیدا که شدعاشق به چمن

 فراز ونشیب دوران شاعری واحد

دوران زندگی شاعر با تحولات و دگرگونی‌های مختلف سیاسی و اجتماعی سپری شده است . قسمت‌ها شمالی ارس (آراز) و نواحی قفقاز در زمان حکومت قاجار از ایران جدا و به روسیه تزاری الحاق شده و در ایام جوانی شاعر، دستخوش تحولات اجتماعی و سیاسی غیر قابل پیش بینی می شود.انقلاب بلشویکی روسیه به رهبری ولادیمیر لنین به آذربایجان می رسد و حکومت دیکتاتوری کمونیسم با نام اتحاد جماهیر شوروی همه سرزمینهای روسیه و قفقاز را تحت تسلط خود در می آورد .

 آغاز جنگ جهانی دوم

با آغاز جنگ جهانی دوم و خود نمائی‌های استالین سبب حمله ارتش آلمان به شوروی و اشغال اراضی آن می شود.در چنین شرایطی جوانان جمهوری خود مختار آذربایجان نیز به جبهه‌های جنگ با آلمان نازی اعزام می شوند.واحد هر روز خبر کشته شدن همولایتی‌های خود را می شنود.

واحد در تقبیح هیتلر چنین میگوید :

بيلدي عالم هيتلرين خائنليگين   ادنا ليغيْن ياغديْريْر ميليونلا دونيا خلقي نفرت دوُشمنه
حاضيْريْق واحد، صداقتله وطن اوغروندا بيز   هر زمان گؤستَرمَگه قطعي جسارت دوشمنه

ترجمه شعر به فارسی:

دنيا خيانت وپستی هيتلر را فهميد   ميليونها خلق عالم نفرت خود را بر سر دشمن میريزد
ای واحد، با صداقت در راه وطن ما حاضريم   هرزمانی جسارت خود را به دشمن نشان دهيم .

 

 مخالفت واحد با استالین

بعد از پایان جنگ جهانی دوم استالین استبداد را بحدی رساند که هیچ کس جز به خواست حکومت مرکزی قادر به تفکر و بیان نبود. صاحبان فکرو قلم حق ابراز نظر در امور اجتماعی مخالف میل حکومت استالین را نداشتند . در چنین اوضاع سیاسی علی آقا واحد در روزنامه‌ها و مجلات ترکی زبان فعالیت میکرد و چاپ اشعارش تضمینی برای فروش نشریه بود .از آنجائیکه تعریف و تمجید از سیاستهای حکومتی در رسانه‌ها، باعث ایجاد یک تفکر همگون با حاکمیت در جامعه می‌شود، علیهذا حکومت کمونیستی نیز سیاست تعریف و تمجید از استالین و خط فکری و سیاستهای وی، را در مدیریت رسانه ای پیش گرفته بود.و اکثر نویسندگان و ادبا قلم خود را در خدمت مجیز گویی به استالین و مداحی از حاکمیت کمونیستی بکار گرفته بودند. در چنین حالی واحد هرگز نخواست شعر خود را به دروغ و تملق آلوده کند . و بر اثر همین رفتار کار خود را در مطبوعات از دست داد . و علیرغم مراجعات مکرر ماموران حکومتی حاضر به همکاری و تعریف از حکومت کمونیستی و استالین در نشریات نشد . یکی از کسانی که بدستور استالین در جمع هیات حاکمه باکو منصوب شده بود فردی بنام میر جعفر باقراوف بود که به مرد خون آشام و جلاد معروف بود . وی چنان کرده بود که واحد تحت فشار مالی قرار گرفته و زندگی را به سختی می گذراند :

دولتيم سيم و زريم اولماسا «واحد» خوش دور   گنج طبعيم دولودور گوهر اشعاريله

ترجمه شعر به فارسی:

اگر ثروت و سيم و زرم نباشد، واحد خوش است   گنجينه طبع من از گوهر اشعار پُر است.


 

 مرگ واحد

علی آقا واحد درهفتاد سالگی به سال ۱۳۴۴هجری شمسی در باکو چشم از جهان فرو بست . او تا آنجا مورد غضب عمال حکومت کمونیستی شوروی قرار داشت که وقتی در اتاق مخروبه اش جان سپرد دوستداران و علاقمندانش از ترس مامورین حکومتی جنازه اش را مخفیانه به قبرستان انتقال دادند . چون خوف این را داشتند که به دلیل کینه ورزی اجازه دفن جنازه واحد را در باکو ندهند .

پرفسور بیگدلی در مرگ شاعر می نویسد :

  خبر مرگ استاد غزل «واحد» را شنيدم و به خانه اش رفتم . جنازه اش در داخل يك تابوت چوبی قرار داشت كه با يك جاجيم كهنه پوشانده شده بود . محل زندگی واحد يك اتاق تنگ و تاريك ومحقر بود . بعد از ديدن جنازه اش و با تأثر و تأسف فراوان اين شعر را برايش سرودم :
واحدي داخما دا ياتميْـش گؤردوُم   گنجي ويرانه دَه باتميْـش گؤردوُم
آيـيْن اؤرتموُشدوُ بولود چهرَه سيني   هگوُنَشي مغربَه چاتميْـش گؤردوُم
بو وفاسيْـز فَـلَـكين هرزَه ا َلين   يوسفي درهَمَه ساتميـْش گؤردوُم
يئنَه باخديْم ، كيمي گؤردوُم   هاميْ سيـْن بير دَرين ماتَـمَـه باتميـْش گؤردوُم
گؤي گؤلوُ، خان آرازي، ميل دوُزوُنـوُ   بـوُسـبـوُتـوُن شَـنليگين آتميـْش گؤردوُم
بیگدلی واحديـمـيـز اؤلمـَز دي   شاعري، شعري يـاتـمـامـيـْش گؤردوُم
 


ترجمه شعر به فارسی:

واحد را در داخل دخمه در حال خواب ديدم   گنج را در ويرانه فرورفته ديدم
چهرهٔ ماه را ابر پوشانده بود   آفتاب را به مغرب رسيده ديدم
دست هرزهٔ اين فلك بی وفا   يوسف را به درهم فروخته ديدم
دوباره نگاه كردم . هركس را كه ديدم، همه را   دريك ماتم عميق فرورفته ديدم
اهالي گؤي گؤل - خان آراز و ميل دوزو   همگي شادی خود را دور انداخته ديدم
بیگدلی واحد ما هرگز نمی ميرد   شاعر و شعر را بيدار ديدم

 منابع

  • علی آقا واحد. کلیات علی آقا واحد. اختر، 18 اردیبهشت، 1386. ISBN 964-8105-76-6. 
  • علی آقا واحد. کلیات دیوان علی آقا واحد. فخر آذر، 23 اسفند، 1385. ISBN 964-7797-12-5. 
برگرفت

 

درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی