A0:  ياشاسين شاهين دژ
ياشاسين شاهين دژ
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:44 ::  نويسنده : علي
 
 

حیدرخان عمواوغلي

 
حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی (زاده ۱۸۸۰ در [[ ارومیه]]-درگذشته ۱۹۲۰) انقلابی ایرانی و از فعالان موثر جنبش مشروطه ایران و از رهبران حزب کمونیست ایران. پس از به حیدرخان عمواوغلی عده‌ای داوطلب فدایی را برای مبارزه با محمدعلی شاه و یاری مجاهدین تبریز روانه نمود و خود نیز به تبریز آمد.

حیدرخان عمواوغلی در بسیاری از رویدادهای انقلابی مشروطیت دست داشت:

  • ترور امین السلطان، صدراعظم محمد علی شاه،
  • شرکت در نقشه کشتن میرزا علی‌اصغرخان‌اتابک
  • بمب انداختن درخانه علاءالدوله
  • سوءقصد به محمدعلی شاه
  • کشتن شجاع نظام مرندی با بمب دست ساز.
  • تأسیس حزب کمونیست ایران. حیدرخان عمواوغلی طی اولین کنگره خلق‌های شرق در ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۸ ریاست کمیته مرکزی حزب کمونیست جدید را برعهده داشت.

حیدرخان پس از فتح تهران به فعالیت انقلابی خود ادامه داد. تا این‌که محل زندگی او شناسایی شد. به دستور یپرم‌خان او را تبعید کردند. حیدرخان به روسیه و از آن‌جا به فرانسه و سوئیس رفت و به همکاران لنین پیوست.

با شروع جنبش جنگل با آنان تماس گرفت و در اردبیهشت ۱۳۰۰ ه. ش، پس از مذاکرات طولانی، امضای توافق بر سر همکاری جدید با میرزا کوچک‌خان را امکان‌پذیر ساخت. پس از اختلافات و کشمکش‌هائی که در جنبش جنگل پیش آمد، حیدر خان در یکی از روستاهای گیلان محاصره و کشته شد. تاریخ کشته شدن وی را ۵ آبان ۱۳۰۰ مقارن با ۱۸ اکتبر ۱۹۲۱ ذکر نموده‌اند.

آغاز زندگی

حیدرخان عمواوغلی مشهور به حیدر برقی که نام اصلیش حیدرتاری ویردیوف افشار اورموی (خداداد) بود، در سال ۱۲۵۹ ه. ش (۱۸۸۰م) در شهر [[ |اورمیه از]] پدری به نام علی اکبر افشار و مادری به نام زهرا خانم متولد شد.

پدرش علی‌اکبر افشار، طبیب بود. مشهدی علی‌اکبر را مردم عمو خطاب می‌کردند. به همین خاطر حیدرخان به عمواوغلی شهرت یافت. او مردی دل‌سوز ومهربان بود و در میان مردم نفوذ بسیار داشت. وی درسال ۱۲۶۵ ه. ش (۱۸۸۶م) به علت فشارهای ماموران دولتی همراه خانواده اش در شهر الکساندرپل (لنیناکان) در ارمنستان مقیم شد.

قفقاز

حیدر خان در آن شهر پس از اتمام تحصیلات ابتدائی در ایروان هم دبیرستان را با کسب مدال طلا به پایان رسانید و در عین حال با برخی از آثار انقلابی آشنا شد و ضمن اطلاع از مارکسیسم در ۱۸ سالگی وارد حزب سوسیال دموکرات شد. سپس در گرجستان به دانشگاه برق انیستیتوی پلی تکنیک وارد شد.

حیدرخان بعد از تحصیل با دیپلم مهندسی برق به باکو رفت و در جریان قرار گرفت. وی به اتفاق کراسین که ازانقلابیون معروف بود، ایستگاه برقی بر پا کرد، سپس در کارخانه متقال بافی، ماشینیست برق شد و سرانجام به سمت سرمکانیک در صنایع نفتی تقی اف به کار مشغول شد. در این هنگام حزب اجتماعیون به رهبری نریمان نریمانف در باکو تشکیل شد و حیدرخان به عضویت کمیته مرکزی این تشکیلات انتخاب شد.

بازگشت به ایران

برق حرم امام رضا

با اختراع چراغ برق و ورود آن به ایران متولیان آستان قدس به فکر افتادند که برای تأمین روشنائی حرم از کارخانه چراغ برق استفاده کنند. بنابراین مظفرالدین شاه در هنگام بازگشت ازسفر اول اروپا (دوازدهم ذیحجه ۱۳۱۷ تا دوم شعبان ۱۳۱۸ ه ق) سه روز در باکو ماند و دستوری برای خرید موتور برق برای حرم امام رضا در مشهد صادر کرد، چون در آن زمان بین مسلمانان مهندس چراغ برق بسیار کم بود، بنابراین مسلمان‌های باکو، حیدرخان عمو اوغلی را معرفی کردند. به عقیده کسروی، حیدرخان چون تحصیلات مهندسی برق داشت، به دعوت رضایوف () از بازرگانان تبریز، پس از خرید ماشین و لوازم چهارصد چراغ، به‌سمت خراسان حرکت کرد و در حدود جمادی الاولی ۱۳۲۰ در کارگاه برق مشهد استخدام شد. حیدرخان عمواوغلی مدت ۱۵ ماه در مشهد مشغول به کار انداختن کارخانه برق حرم امام رضا و بالا خیابان بود.

در این زمان در مشهد نیرالدوله حکم‌رانی می‌کرد و آستان قدس بود، طبق تقریرات حیدرخان که میرزا ابراهیم منشی زاده نوشته‌است ؛ «نیرالدوله درحین حرکت و عبور از کوچه و بازار عده کثیری از فراش‌ها تقریباً به عده چهارصد نفر جلو و عقب خود انداخته و کسانی را که نشسته بودند، به زور بلند کرده و حکم به تعظیم کردن می‌نمودند، و حتی متولی باشی نیز از این حرکات معمول می‌داشت. چون چراغ برق یک چیز تازه درایران بود، اهل خراسان اغلب به‌تماشای کارخانه می‌آمدند. به همین دلیل تقریباً با تمام اهل خراسان از وضیع و شریف آشناشدم»

از مجموع تقریرات حیدرخان چنین ملاحظه می‌شود که رابطه وی به‌واسطه دارا بودن روحیه و اندیشه‌های انقلابی، با متولی باشی حسنه نبوده، به‌طوری‌که روزی در اول شب، کسی به عجله وارد کارخانه شد و گفت: متولی باشی برای تماشای کارخانه می‌آید، بهتر است چراغ جلو بفرستید، حیدرخان اعتنائی به او نکرد و دستور داد دروازه کارخانه را نیز بستند و متولی باشی پس از نیم ساعت انتظار، وارد کارخانه شد. مقصود حیدرخان از این تحقیرات، به صرافت انداختن و حالی کردن به مردم بود که تکلیف و وظیفه شخصیت بشریت را درک نمایند().

سفاکی‌های حاکم وقت خراسان، نیز او را ناراحت می‌کرد. در بدو ورود، حیدرخان نیرالدوله یک نفر را بر دروازه شهر شقه نموده و به واسطه این عمل مردم حکم‌ران را تحسین می‌کردند (-۳۵). حیدرخان با توجه به اوضاع اجتماعی مشهد، گرانی نان و قحطی را بهانه تحریک مردم علیه حکم‌ران قرارداده و خواست برای عزل وی قیام کنند، بنابراین هیجان غریبی در مردم ظاهر شده و یک‌باره عزل حاکم را خواستار شدند. در این قیام چندین خانه هم تاراج شد که یکی از آنها خانه نایب التولیه بود که بیست خم شراب از منزلش بیرون آوردند، دو خم از آن شراب را در دم بست دروازه صحن گذارده به عابرین می‌گفتند، این شراب‌ها از خانه نقیب‌السادات سرکشیک حرم بیرون آمده‌است که ظاهراً خود را تقدیس می‌نماید. پس از این بلوا (۱۳۲۱ق) نیرالدوله از حکومت عزل و رکن‌الدوله منصوب گردید.

حیدرخان عمواوغلی مدت ۱۵ ماه در مشهد مشغول به کار انداختن کارخانه برق حرم و بالا خیابان بود. کارخانه برق در آن زمان با زغال سنگ کار می‌کرد و در کوچه‌ای به‌نام چراغ برق قرارداشت. در قاب چهارچوبه‌ای که در ایوان طلای صحن کهنه نصب کرده بودند این شعر با خط درشت و نستعلیق و با نور برق روشن در شب‌ها جلوه خاصی داشت.

شهی که شمع حریمش فروق مشعل و ماه   چراغ‌چی سزد او را مظفرالدین شاه

حیدرخان در مشهد به نشر افکار حزب سوسیال دموکرات پرداخت و حتی سعی و تلاش داشت که فرقه سیاسی تشکیل بدهد که موفق نشد. وبا آزادی‌خواهان آنجا مثل ملک الشعرای بهار ارتباط و همکاری داشت. ملک الشعرای بهار ضمن اشاره به آن، خود را جزء اعضای کمیته ایالتی نامیده‌است. حیدرخان در رجب ۱۳۲۱ ه. ق از مشهد به تهران رفت و در کارخانه برق حاجی امین‌الضرب استخدام شد. چون در این کارخانه کار می‌کرد حیدرخان برقی شناخته شد.

تهران

حیدرخان در رجب ۱۳۲۱ ه. ق از مشهد به تهران رفت و در کارخانه برق استخدام شد. چون در این کارخانه کار می‌کرد به «حیدرخان برقی» شناخته شد.

حیدرخان عمواوغلی با اوج‌گیری جنبش مشروطه در بسیاری از رویدادهای انقلابی مشروطیت دست داشت. ظاهرا اندیشه ترور امین السلطان، صدر اعظم محمد علی شاه، هم از ذهن او برخاسته و از سوی ، داوطلبانه به اجرا درآمده‌است. پس از به به باکو رفت و در آن‌جا عده‌ای داوطلب فدایی را برای مبارزه با محمدعلی شاه و یاری مجاهدین تبریز روانه نمود و خود نیز به تبریز آمد. در جریان نیردهای تبریز در کشتن شجاع نظام مرندی با بمب دست داشت.

حیدرخان پس از فتح تهران به فعالیت مخفی انقلابی خود ادامه داد. درسال ۱۳۲۸ به ماموریت مخفی میان ایل بختیاری رفت و در ربیع الاول ۱۳۲۹ به تهران بازگشت و در آن‌جا به صورت مخفی زندگی می‌کرد، تا این‌که محل زندگی او شناسایی شد. به دستور یپرم‌خان او را تبعید کردند. حیدرخان به روسیه و از آن‌جا به فرانسه و سوئیس رفت و به همکاران لنین پیوست. طی اولین کنگره خلق‌های شرق در ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۸ ریاست کمیته مرکزی حزب کمونیست جدید را برعهده داشت().

گیلان

در تأسیس حزب کمونیست ایران نقش موثر داشت و در اولین در ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۸ نمایندگی حزب کمونیست ایران را برعهده داشت.

با شروع جنبش جنگل با آنان تماس گرفت و در اردبیهشت ۱۳۰۰ ه. ش، پس از مذاکرات طولانی، امضای توافق بر سر همکاری جدید با میرزا کوچک‌خان را امکان‌پذیر ساخت. بر این اساس در دوره هفت ماهه پایانی نهضت جنگل به یاران میرزا کوچک‌خان پیوست. وی اندیشهٔ اتحاد با میرزا را داشت و پس از توافق با میرزا برای جنگلی‌ها پول و اسلحه فراهم کرد.

پس از اختلافات و کشمکش‌هائی که در جنبش جنگل پیش آمد، حیدر خان در یکی از روستاهای گیلان محاصره و کشته شد. در یکی از جلسات یاران میرزا خبردار شدند، توطئه‌ای علیه آنان در شرف تکوین است و بنابراین به ملاسرا حمله کردند. حیدرخان از آنجا فرار کرده به پسیخان رفت. معین‌الرعایا، حیدرخان را به ایل آلیان فرستاد. افراد ایل وقتی از نابودی نهضت جنگل اطلاع حاصل نمودند، حیدرخان عمواوغلی رابه بهانه‌های مختلف خفه کردند و بدنش را در قریه «مسجد پیش» که محل سکونت ایل بود به خاک سپردند. اما عده‌ای هم کشته شدن حیدرخان را توسط میرزا کوچک‌خان تایید کرده‌اند و تاریخ کشته شدن وی را ۵ آبان ۱۳۰۰ مقارن با ۱۸ اکتبر ۱۹۲۱ ذکر نموده‌اند.

منابع

جنبش مشروطه ایران

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:18 ::  نويسنده : علي
 
 

رقص‌های آذربایجانی


رقص‌های آذربایجانی از سری رقص‌های فولکلوریک است که از نسلی به نسل بعدی منتقل و در این پروسه توسعه و شکل گرفته‌است. بعضی از این رقص‌ها در اصل جزء مراسم دینی و یا جزء از آمادگی‌های جنگی و دفاعی بوده‌است در هر صورت در حال حاضر از این رقص‌ها در مجالس عروسی در ایران و جمهوری آذربایجان و در برگزاری برنامه‌های ورزشی و گردهمایی‌های فرهنگی در جمهوری آذربایجان استفاده می‌شود.

  آذربایجان یکی از جمهوری های قفقاز شوروی سابق بود. امروزه جمهوری مستقلی است که به دلیل داشتن ذخایر غنی نفت مورد توجه بین­المللی است. تعداد بسیاری از آذری­ها در شمال غربی ایران ودر منطقه شهر تبریز ساکن هستند. رقص بانوان در قفقاز به لحاظ حرکات دلپذیر دست، حرکات بیانگر بازو و قدمهای ظریف از دیگر رقص ها تمیز داده میشود. قدمهای ظریف ایفاگر رقص توسط دامن های بلند پوشیده شده و چنین می نماید که ایفاگر رقص به حالت شناور بر روی زمین جاری است. رقص ها گاهی غمگین، گاهی آتشین و بیشتر تغزلی است و بیانگر سرشت فاخر بانوان آذری است. رقصهای سولو و گروهی درعروسی و سایر مناسبتها اساسا ساده است. این رقصها در شوروی سابق بصورت رقصهای هنری صحنه­ای، ارتقا یافته است.  


 

لیست انواع رقص‌های فولکلوریک قدیمی آذربایجانی

فهرست انواع رقص‌های فولکلوریک معاصر آذربایجان

منابع

 

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 12:55 ::  نويسنده : علي
 
 

دده قورقود (کتاب)

 
یک تندیس از دده قورقود در نخجوان جمهوری آذربایجان.
 
یک سردیس از دده قورقود در باکو.

دَدَه‌قورقود (به ترکی آذربایجانی:Dədə Qorqud Kitabi به ترکی استانبولی:Dede Korkut ُ ترکمنی:Gorkut-ata) نام یکی از قدیمی‌ترین داستانهای اسطوره‌ای ترک‌های اغوز است که در حدود قرن شانزده میلادی به صورت مکتوب در آمده‌است. این مجموعه از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعه پر ارزشی است که زندگی، ارزشهای اجتماعی و باورهای ایل‌های ترکی را نشان می‌دهد. قدمت داستانها مربوط به قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی می‌باشد.

شخص دده‌قورقود

شخصیت دده‌قورقود که کتاب به نام او نامیده شده را یک پیر فرزانه، غیبگو، طالع‌شناس، و اوزان (قابل مقایسه با عاشیق‌های امروزین) و روحانی غز دانسته‌اند. واژه دده به معنی «بابابزرگ» است. اینکه آیا دده قورقود شخصیتی راستین بوده یا داستانی، قابل اثبات یا رد نیست. گوری وجود دارد که به باور مردم، محل خاکسپاری دده‌قورقود افسانه‌ای است. در باور ایشان دده‌قورقود در سن ۳۰۰ سالگی درگذشت. این گور در نزدیکی شهری که به نام او قورقود نامیده شده قرار دارد. این شهر در مسیر راه آهن کازالینسک به قیزیل‌اوردا در قزاقستان و در ۱۵۰ مایلی خاور دریاچه آرال قرار دارد.

ترجمه ها

کتاب دده قورقود به زبانها مختلف ترجمه شده‌است. اولین ترجمه دده‌قورقود به زبان آلمانی در سال ۱۸۱۵ از روی نسخه کتابخانه درسدن در آلمان بود. دست‌نویس دیگر این کتاب در واتیکان است.

غیر از ترجمه‌های آلمانی.روسی.ایتالیایی چندین ترجمه دیگر نیز به سایر زبانهای اروپایی واسیایی صورت گرفته از جمله انها دو ترجمه به زبان انگلیسی را می‌توان نام برد که اولی د ر انگلستان و و دومی در امریکا انجام یافته‌است. از ترجمه کنندگان می‌توان به ترجمه دیگر از یواخیم هاین به زبان المانی که درسال ۱۹۵۸ درشهرزوریخ و چاپ به زبان روسی در سال۱۹۶۲به وسیله بارتولد وانتشار توسط ویکتورژیرمونسکی در مسکو اشاره کرد. متن کامل کتاب هم که با ارسم خط اصلی ان بر اساس نسخه کتابخانه برلین در سال۱۹۱۶ از سوی کیلیسلس رفعت محقق کشور ترکیه که تلاش پیگیری در نشر متون زبان ترکی داشته در شهر استامبول به چاپ رسید. او واژه هاو عباراتی که نامفهوم ومغلوب بوده تصحیح کرده‌است با این وجود برخی واژها و مفاهیم نامشکوف مانده که در برابر انها عبارت مفهوم نشد درج گردیده‌است.

جشن یونسکو

هرچند در سال ۱۹۹۸ کتاب دده قورقود از طرف جمهوری آذربایجان و سازمان یونسکو نامزد و در سال ۲۰۰۰ «هزارو سیصدومین سالگرد نوشته شدن حماسه آذربایجانی دده قورقود» جشن گرفته شد.  ولی این اثر مربوط به ۵۰۰ تا ۶۰۰ سال پیش است که ۴۰۰ سال پیش به صورت کتاب درآمده است.


از سال ۱۹۵۶ یونسکو برای بزرگداشت و شناساندن وقایع تاریخی و شخصیت‌های برجسته کشورهای عضو برای جهانیان جشن‌هایی را ترتیب می‌دهد.

در سال ۱۹۹۹ نیز بانک ملی آذربایجان سکه‌های یادبود طلا و نقره به مناسبت سال دده قورقود ضرب کرد.

منابع

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 12:48 ::  نويسنده : علي
 
 

دده کاتیب

 
حاج عبدالرحمان طیار- قولونجولو دده کاتیب

عبدالرحمان طیار قولنجی متخلص به دده کاتیب  (زاده ۱۳۰۴  در روستای قولنجی (قولونجو) ارومیه - در گذشته  دوم اسفند ۱۳۸۷-روز زبان مادری- در همان روستا) شاعر آذربایجانی است و با عنوان قولونجولو دده کاتیب مشهور است. آرامگاه او در روستای قولنجی قرار دارد. اشعار هجایی او را ، بیشتر قوشماها و گرایلی‌ها تشکیل می‌دهند. وی در سرودن شعر از بالوولو میسکین، دوللو موصطافا و غازی محمد بوزقورت از شاعرهای کوره سوننی قدیمی تر اهل ارومیه تاثیر زیادی می‌گرفت. دده کاتیب در میان عاشیق‌ها و اوزان‌های آذربایجان غربی و شهرهای شرقی ترکیه (به خصوص در بین ترکهای کوره سوننی دو طرف مرز) بسیار مشهور است. کتابهای چاپ شده از شاعر عبارتنداز : «اینجیلی صدف» (صدف مرواریددار) ، «اورمو گؤلو» (دریاچه ارومیه  و «گونوموز آیدین»  که هر سه کتاب توسط انتشارات «یاز» ارومیه چاپ شده‌اند . ضمن آنکه کتابی نیز در ترکیه با نام « عشق و عرفان » به چاپ رسیده است . دده کاتیب همچنین به عنوان عالم مذهبی سنی حنفی مذهب‌های آذربایجان غربی نیز شناخته می‌شد. او به جز ترکی و فارسی به زبانهای عربی و کردی هم تسلط داشت. اکثر اشعار وی به ترکی آذربایجانی است ولی او به ترکی استانبولی نیز اشعار می سروده‌است.

منابع

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 12:13 ::  نويسنده : علي
 
 

شهریار (شاعر)

شهریار
Shahriyar - Tabrizu.jpg
مجسمه شهریار، اثر احد حسینی
نام اصلی محمدحسین بهجت تبریزی
ملیت ایرانی
زادروز ۱۲۸۵
تبریز
پدر و مادر حاج میرآقا خشگنابی
مرگ ۲۷ شهریور ۱۳۶۷
تهران
جایگاه خاکسپاری مقبرةالشعرا شهر تبریز
لقب بهجت , شهریار
پیشه شاعر و ادیب
کتاب‌ها منظومه حیدربابایه سلام
دیوان سروده‌ها کلیات اشعار شهریار
تخلص شهریار
همسر(ها) عزیزه عمیدخالقی (-۱۳۳۲)
فرزندان شهرزاد, مریم, هادی

سید محمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵-۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده‌است. وی در تبریز به‌دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نام‌گذاری کرده‌اند.

مهم‌ترین اثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به‌شمار می‌رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده‌است.

شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشته‌است. از جمله غزل‌های معروف او می‌توان به و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشته‌است.

مجموعه تلویزیونی شهریار که به کارگردانی کمال تبریزی در سال ۱۳۸۴ ساخته شده و در آن جلوه‌هایی از زندگی این شاعر به تصویر کشیده شده‌است، در سال ۱۳۸۶ از طریق شبکه دوم سیما به نمایش درآمد و از جانب مردم مورد استقبال فراوان قرار گرفت.

زندگی‌نامه

شهریار و نیما یوشیچ

شهریار در سال ۱۲۸۵ در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را در روستای -قیش‌قورشاق- و روستای -خشگناب- در بخش تیکمه‌داش شهرستان بستان‌آباد در شرق استان آذربایجان شرقی سپری نمود. پدرش حاج میرآقا بهجت تبریزی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.

حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او به‌سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.

در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را می‌سراید. گفته می‌شود که منظومه حیدربابا به ۹۰ درصد از زبان‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ترجمه و منتشر شده‌است. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمی‌گذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود به‌نام «عزیزه عمیدخالقی» ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج سه فرزند -دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- می‌شود.

شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی و مسئولین آن -از جمله روح‌الله خمینی، سید علی خامنه‌ای و اکبر هاشمی رفسنجانی- سرود. وی در روزهای آخر عمر به‌دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت.

عشق و شعر

وی اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۰۸ با مقدمه ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبان‌هاست. منظومه حیدربابایه سلام که در سال ۱۳۳۳ سروده شده‌است، از مهم‌ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می‌شود.

گفته می‌شود شهریار دانشجوی سال آخر رشتهٔ پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانواده دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این‌که فقط یک سال به پایان دوره ۷ ساله رشته پزشکی مانده‌بود، ترک تحصیل کرد. شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می‌شود. به‌صورت جدی به شعر روی می‌آورد و منظومه‌های بسیاری را می‌سراید. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری‌شدن وی در بیمارستان می‌شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می‌رسد و به عیادت محمدحسین در بیمارستان می‌رود. شهریار پس از این دیدار، شعری را در بستر می‌سراید. این شعر بعدها با صدای غلامحسین بنان به‌صورت آواز درآمد.

شهریار این تخلص را از تفألی به دیوان حافظ گرفت و شهریار در تلفظ اصلی شهردار و لقب حاکمان بوده‌است. حیدربابایه سلام ترکی و فارسی / اثر محمد حسین شهریار؛ تنظیم به نثر ادبی و فارسی

شهریار و عشق به ایران

شهریار در دیوان سه جلدی خود با اشاره به اینکه تبریز خاستگاه زرتشت پیامبر است، مردم این دیار را از نژاد آریا می‌داند و نسبت به اشاعة سخنان تفرقه انگیز که بوی تهدید و تجزیه از آنها به مشام می‌آید، هشدار می‌دهد و خطاب به آذربایجان می‌گوید:

روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان   سر تو باشی در میان هر جا که آمد پای جان…
ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من   چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان..
تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو   پور ایرانند و پاک آیین نژاد آریان
اختلاف لهجه، ملیت نزاید بهر کس   ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه ای   صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان!
بیکس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو   جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان….
با خطی برجسته در تاریخ ایران نقش بست   همت والای سردار مهین ستارخان
این همان تبریز کامثال خیابانی در او   جان برافشاندند بر شمع وطن پروانه سان…
این همان تبریز کز خون جوانانش هنوز   لاله گون بینی همی رود ارس، دشت مغان…..
یاشاسین آذربایجان.   یاشاسین آنا یوردوم ایران.
 
مقبرهٔ شهریار در مقبرةالشعرای تبریز.

(دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)


 

شهریار قطعه شعر فوق را «جوش خون ایرانیت» خویش می‌داند و می‌گوید:


این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است

گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان

شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند

باد خاک پاک ایران جوان مهدامان

(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)

قصیده‌ها

نمونه‌ای از قصیده‌های شهریار:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟   بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی   سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم   دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند   در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین   خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر   این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟

غزلیات

نمونه‌ای از غزلیات شهریار:

امشب ای ماه! به درد دل من تسکینی   آخر ای ماه، تو همدرد منِ مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من می‌دانم   که تو از دوری خورشید، چه‌ها می‌بینی
...    
شهریارا! اگر آیین محبت باشد   چه حیاتی و چه دنیای بهشت‌آیینی


غزل علی ای همای رحمت

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را   که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین   به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
...    
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی   به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب   غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا


گفته شده که شهاب‌الدین مرعشی نجفی از فقهای شیعه درست در لحظهٔ سرودن شعر (علی ای همای رحمت) توسط شهریار در خواب آن را شنیده‌است.

منابع

  • زاهدی، لطف‌الله. بیوگرافی استاد شهریار. چاپ دهم. تهران و تبریز: انتشارات نگاه و زرین، ۱۳۳۷.
  • زهری، علی. به‌جای مقدمه. چاپ دهم. تهران و تبریز: انتشارات نگاه و زرین.
  • مرتضوی، منوچهر. مقدمه. چاپ دهم. تهران و تبریز: انتشارات نگاه و زرین، ۱۳۴۷.
  • وزارت آموزش و پرورش. تاریخ ادبیات ایران ۲. چاپ سوم. تهران: دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۲.

 

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:32 ::  نويسنده : علي
 
 

مسجد کبود (مزار شریف)

 
مسجد کبود مزار شریف، آرامگاه منسوب به علی بن ابی‌طالب
 
سر در مسجد کبود مزار شریف، شعری از عبدالرحمان جامی

مسجد کبود در شهر مزار شریف در افغانستان بارگاهی است که برخی بر این باور اند که علی بن ابی‌طالب در آن‌جا مدفون است. البته به اعتقاد غالب مسلمانان، پیکر علی بن ابی‌طالب (امیرالمومنین) در نجف و در کشور عراق قرار دارد.

تاریخچه

جابه‌جایی پیکر علی بن ابی‌طالب از نجف به بلخ

چون ابومسلم مروزی خراسانی در رمضان سال ۱۲۹ برابر بهار سال ۱۲۶ خورشیدی، به طرف‌داری خاندان نبوت از روستای سفید مرو، قیام نموده و با کارگزاران بنی‌امیه جنگید، مرتب پیش می‌رفت و چون بنی‌امیه داشتند می‌شکستند، او به جعفر صادق پیشنهاد کرد که اگر صادق به مسند خلافت راغب باشد، ابومسلم می‌تواند شرایط آن را برایش مهیا کند.

جعفر صادق در پاسخ گفت: «که از ما هر کس خروج کرده، به درجهٔ شهادت رسیده بنابراین ما را به فرمان‌روایی و خلافت رغبتی نیست، و به پیک فرمودند به ابومسلم بگو اگر می‌خواهد در این خاندان خدمت شایسته‌ای به‌جا آورَد، کالبد مبارک جد بزرگوارم را که در صندوقی در نجف اشرف مدفون است، به بلخ برَد، تا پس از آن که فتنهٔ بنی‌امیه فرونشیند و دولتشان ورافتَد، به مدینهٔ برده شود، و مقصود حضرت این بود که اگر جنگ به درازا کشد و برخی شهرها دست‌به‌دست بگردد، پیکر مطهر از دست‌برد بنی‌امیه محفوظ باشد و در جای دور امنی گذاشته شود».

چون این دستور به ابومسلم رسید، به عیاران کارآزموده‌اش فرمود که به این کار بشتابند و ایشان آن صندوق را پنهانی از نجف برداشته با شتر به مرو شاه‌جهان بردند و در محلی موسوم به کوه نور گذاشته و از آنجا به کلف آورده و بعداً وارد بلخ کردند، و در آبادی خواجه خیران -که در خاور بلخ و سه فرسنگی‌اش واقع است- یواشکی به خاک سپردند، و لوحی نیز رویش نهادند.

بعدها به واسطهٔ سرگرمی ابومسلم به جنگ، و قلع‌وقمع بنی‌امیه و سرانجام دادن امور خلافتی در ابتدای دولت بنی‌عباس و قتل نابه‌هنگامش موضوع انتقال جسد یا اظهار و اعلان جای دفن در بلخ ممکن نشد، و مدفن پنهان بود.

هویدا شدن آرامگاه

 
مسجد کبود در مزار شریف

هنگامی که در زمان هارون‌الرشید طبق گفتهٔ پیر معمر که به هارون اظهار داشت، معلوم شد که جسد در نجف مدفون بوده، هارون بارگاهی در آن‌جا ساخت و مردم متوجه بدانجا گردیدند، از این رو نام بلخ ظهوری نیافت، و آن روی‌داد فراموش شد.

در زمان سلطان سنجر فرزند ملک‌شاه سلجوقی که از ۴۹۶/۶۷ تا ۵۰۶/۷ خورشیدی پادشاهی کرد، در سال ۵۱۴/۱۵ خورشیدی، در دفتر معاملات ابومسلم، مطالبی در این باره یافت شد، از جمله موضوع درخواست‌نامه‌ای که در این باب برای جعفر صادق فرستاده شده و جواب صادق به دست آمد، و جابه‌جایی بدن و خاک‌سپاری در ده خواجه خیران را فهمیدند؛ از طرفی چهارصد نفر از سادات و بزرگان بلخ در یک شب حضرت را در نزدیکی روستای خیران خواب دیده، که بالای صفه‌اش ایستاده‌بود و می‌فرمود سال‌ها است ما در اینجا می‌باشیم و کسی آگاهی ندارد، باید به شاه اطلاع دهید که گور ما را ظاهر سازد تا مردم به زیارتمان بیایند.

پس از پیدایش دفتر ابومسلم و کشف خواب بزرگان، سلطان سنجر از مرو پایتخت خود به امیر قماج، والی بلخ، دستور داد که موضوع را بپژوهَد و کنج کاوَد، او نیز با وجود مخالفت برخی دانایان بلخ و انکار وجود نسا در آن‌جا به قریهٔ خیران آمده و در روی پشته‌ای که به نام تل علی معروف بود، شروع به کاوش کردند. پس از اندکی کندوکاو به گنبد کوچکی با دریچهٔ پولادین و قفل نقره برخوردند و خیلی شادمان شدند، و با جمعیت علما گشودندش و توی حجره رفتند، صندوقی پولادین دیدند که رویش قرآنی به خط کوفی بر پوست آهو همراه با شمشیری بزرگ و سنگی بود و بر سنگ نوشته‌بودند: «هذا قبر ولی الله علی اسدالله». سپس صندوق را باز کردند، بدن علی را دیدند تر و تازه، حتی ناخن‌ها و موی‌ها کاملا صحیح و آثار زخم نیز بر پیشانی نمایان بود. برخی که مشاهده و زیارتش کردند از هوش رفتند.

مردم از این قضیه مهم غریو و فریاد تکبیر و شادی بلند نمودند و نذرها و نیازها تقدیم کردند و چون خبر به سلطان سنجر رسید او نیز برای عتبه‌بوسی حرکت کرد و پنجاه هزار دینار زر سرخ پیش‌کش آن‌جا و خادمانش نمود. وی خواست صندوق را با خود به مرو برد و آن‌جا به خاک سپارد و بارگاهی بسازد، ولی دانایان و همهٔ مردم جدّا مانع شده و درخواستند در همان‌جا بماند. او هم از تصمیمش منصرف شد و ساختمان کوچکی خشتی در آن‌جا نموده تصمیم داشت بارگاه بسیار باشکوهی برایش بسازد، ولی به واسطهٔ گرفتاری به جنگ و اسارت در دست غزان و کدورت بسیار نتوانست و در سال ۵۳۵/۳۶ خورشیدی درگذشت.

ویران شدن بارگاه

در زمان چنگیزخان که در همهٔ شهرهای ایران کشتار و تاراج زیادی کردند و به اماکن مذهبی توهین‌ها وارد آوردند و حرمت‌ها شکستند، مردم بلخ را هم کشتار جمعی نمودند. بعضی از اهالی آن‌جا برای این که توهینی به محل دفن علی وارد نشود، ساختمان سنجر را ویران نموده و آثار و نشاه‌ها را از میان بردند و آن مکان را به نام پیشینش، تل علی یاد می‌کردند و به این ترتیب باز نامش محو شد، و شهر بلخ هم بعداً روی آبادی ندید.

باز آشکار شدن آرامگاه و بنای شهر مزار شریف

سال ۸۵۹/۶۰ ه. ش طبق آن‌چه در حبیب‌السیر و روضةالصفا نیز نوشته شده، هنگام پادشاهی سلطان حسین بایقرا که امیر بایقرا برادرش حکومت بلخ را داشت، شمس‌الدین محمد از نوادگان بایزید بسطامی از کتاب‌خانهٔ ملتان هند تاریخی بدست آورد که زمان سلطان سنجر نوشته شده و ماجرای مدفن علی را نیز شرح داده بود. شمس الدین محمد به میرزا بایقرا ارایه‌اش داد و او مِهان را گرد آورد. او با حضورشان آغاز به کاویدن کردند تا آن که در همان تل آثار را دیدند و سپس سنگ قبر نمایان شد که نوشته بود: «هذا قبر اسد الله الغالب اخ رسول الله علی ولی الله» و فریاد و غریو شادی مردم بلند شد.

میرزا بایقرا خدمت سلطان حسین پیکی فرستاد. سلطان نیز وزیر خود امیر علیشیر را برای پژوهیدن فرستاد واو پس از زیارت آن مکان و برگشتش به هرات موضوع را تایید نمود و سلطان حسین به زیارت آن‌جا حرکت کرد و غلتان‌غلتان و باگریه‌وزاری برای زیارت آمد و اشعاری که سروده‌بود، خواند که تَهَش این است:

بر درت آمد گدای بینوا سلطان حسین

رحم کن بر حال این مشتاق ای شاه کرام

و بیماری بادکُنجش برطرف شد، سپس خواست صندوق را به هرات برد ولی استخاره موافقت نکرد و دانایان هم نقل آن را توهین و حرمت‌شکنی دانسته، اجازه ندادند. در پی آن سلطان حسین آغاز به ساختن گنبد و بارگاهی در آن‌جا کرد، و ابتدای وضع ساختمان کنونی را او انجام داد. او برای آبادانی آن‌جا ساختمان‌هایی کرد و بازاری درست کرد و صد خانوار از مِهان هرات را بدان‌جا فرستاد، و جویی از رودخانهٔ بلخ جدا ساخته و بدان‌جا آورد که «نهر شاهی» نامیده گردید و آن را وقف بر روضهٔ فرخنده نمود و تولیت و سرپرستی را به سید تاج‌الدین اندخوئی واگذار کرد، و نهر خضرآباد هم که سلطان سنجر وقف کرده‌بود و پس از آن از بین رفته‌بود را باز کنده و آب آورد. مردم نیز از اطراف بدان‌جا روی آورده و ساختمان‌های زیادی ساختند و شهر بزرگی شد و به مزار شریف مشهور گردید.

تعمیرات پسین

سپس نیز شاهان تعمیرات و موقوفاتی کردند، از جمله عبدالمؤمن خان بن عبدالله خان ازبک یازدهمین امیر شیبانی، گنبدی ساخت. ولی محمد خان بن جانی خان دومین امیر دودمان جانی که حدوداً از ۱۰۱۴ تا ۱۰۱۷ پادشاهی کردند، آرایش‌هایی در ساختمان‌ها و داخل روضه و نیز باغ‌هایی ساختند. در زمان محمد مقیم خان بن سبحانقلی خان -حاکم بلخ- زمین‌لرزه‌ای رخ داد و گنبد واپاشید و او باز به حالت کنونی‌اش درست کرد. کاشی‌کاری‌اش نیز از سال ۱۲۸۷ در زمان حکومت امیر علم خان به دست استاد سمیع سمرقندی آغاز شد، و امیر به گونه‌ای که آمده، می‌نویسند، شیعه بوده و تاریخش را نیز نوشته و ماده‌تاریخ در شعر آخر و این است:

علم غلام علی هست مبدأ تاریخ

ولی بکش «دل» از او زان‌که دل به جانان داد

عبارت «علم غلام علی» در شمار ابجد، ۱۳۲۱ می‌باشد، و «دل» که ۳۴ است باید ازش کم شود برابر ۱۲۸۷ می‌شود. چند ماده‌تاریخ دیگر نیز در اطراف نوشته شده‌است.

امیر عبدالرحمن خان نیز تعمیراتی در آن نمود و با خود نذر کرده‌بود که اگر پادشاهی بش رسد، نشان پادشاهی و رسمی خود را شکل مسجد و روضهٔ خجسته بگزیند، و در پس نیز که به زیارت رفت، زیارت‌نامهٔ مفصلی خواند و دستور داد همان را روی دو تخته مس تراشیدند و جلو درب ورودی نصب کردند -که اکنون نیز در آن‌جا هست-.

محمد ظاهرشاه پادشاه اخیر افغانستان نیز سال ۱۳۱۹ نوسازی‌ها و تزییناتی در ایوان ورودی و دیگر بخش‌ها انجام داد.

کلاً همهٔ شاهان و میران افغان و همهٔ مردم افغان تا کنون نسبت بدان مکان ابراز علاقه کاملی کرده‌اند، چنان‌که حاج ملا علی گنابادی پس از مسافرت و گردش هفت‌ساله‌اش -که مدتی هم در آن‌جا به سر برده‌بود- نقل کرده که زنان ترکمن از پیرامون بچه‌های بیمارشان را بر پشت گرفته و برای زیارت و طواف می‌آمدند و می‌گفتند: سخی شاه مردان اوقلیم شفا وردی یعنی ای سخی شاه مردان! فرزندم شفا ده! و اتفاقاً شفا هم داده می‌شد!

مسجد کبود کنونی

Mazar-e Sharif - Mosque.jpg
 

برخی دیگر عقیده دارند مسجد کبود مزار شریف نیز هرچند به باور اصلی درست نیست و پیکر علی قطعاً بدان‌جا جابه‌جا نشده، ولی از نظر آن‌که به نام آن علی می‌باشد و مورد توجه و گرامی‌داشت کسان فراوانی از مردم، و ابزار توسل آن‌ها به آن علی است، محترم می‌باشد.

بارگاه آن‌جا از کاشی ساخته شده و در میان صحن فراخی قرار دارد که چهار درب بزرگ دارد و همهٔشان از کاشی است. صحن هم دارای چهار درب است در چهار سو و روبه‌روی هم، که هر کدام رو به خیابانی گشوده می‌گردد. توی روضه نیز با ایوانش نقاشی خوبی دارد که به فرمان محمد ظاهرشاه انجام شده و در جلو درب ورودی رواق فراخ سقف‌پوشیده‌ای است که برای مسجد بنا شده، و نماز جماعت آن‌جا گزارده می‌گردد. ضریح هم خیلی بزرگ و دراز است و زیارت‌کنندگان با نهایت فروتنی و افتادگی برای زیارت بدان‌جا می‌آیند.

در قسمت قبلهٔ ضریح قرآن‌های فراوانی برای قاریان گذاشته شده‌است و هنجار روضه این است که سر مغربی، پس از گزاردن نماز مغرب درب‌ها را می‌بندند و پگاه باز می‌کنند، و کل شب بسته‌است. در بخشی از صحن هم مشغول به ساختن مسجد بزرگی بودند که گنجایش جمعیت زیادی را داشت.

درستی یا نادرستی

ولی این گفتار خیلی دور می‌نماید، زیرا جعفر صادق به باور شیعه هیچ‌گاه به نبش هیچ قبری - آن هم قبر جدش علی - رضایت نمی‌دهد، افزون بر آن محل دفن علی در آن هنگام کلاً پنهان بود و جز امام و نزدیکان و خواص خاندان عصمت، کسی ازش آگاهی کاملی نداشت.

بودن آرامگاه در نجف اشرف

نوشتار اصلی: آرامگاه علی

ظهور قبر بنا به قولی در زمان جعفر صادق شد؛ منصور دوانیقی به صادق گفت که ابومسلم مروزی می‌خواست از تو دربارهٔ مدفن علی بپرسد، و صادق در جواب منصور محل آن را نشانش داد.

به قولی در زمان موسی کاظم آشکار شد، که هارون روزی به شکار رفت و چند آهو را پی‌گیری نمود و آن‌ها در غری -که نجف کنونی است- به تپه‌ای پناه بردند و بازها و سگ‌های شکاری هم نزدیکشان نرفتند. هارون سبب را پرسید، برخی گفتند از پدرانمان رسیده که پیکر علی در این حدود خاک است. هارون از موسی کاظم سؤال کرد، او هم تصدیق کرد. حتی پاره‌ای می‌نویسند که چون هارون ازشان شنید، دستور داد که روی تپه را کاویدند و پیکر علی را زخم‌خورده دید و پایش را بوسید و در احترام آن‌جا کوشید و ساختمانی کرد و مرتب به زیارت می‌رفت.

از قول اول هم معلوم می‌شود که ظهور قبر در زمان منصور بوده نه پیش از بنی‌عباس و در آن هنگام بنی‌امیه ورافتاده‌بودند، و خطر نبش گور در میان نبود؛ همچنین انتخاب بلخ که از مدینه بسیار دور است، با قصد این‌که باز نسا را به مدینه برگردانند، بعید به نظر می‌رسد.

Mazar-e Sharif - all blue.jpg
 

گفته‌های دیگری هم در این باره یاد شده، چنان‌که در سلطنةالحسین آمده، بعضی گمان کردند که در دارالاماره کوفه دفن شده و بعضی از عامه گفتند که جنازه را در تابوتی با شتر به طرف مدینه حمل کردند که در آن‌جا دفن کنند ولی شبی شتر در راه گم شد و کسی بر او دست نیافت و رافضیان گفتند که در پس ابرها پنهان شد و بعضی ذکر کردند که حضرت را در صندوقی نهاده و بر شتر سوار کردند و شتر را رها نمودند و او به بلاد طی رفت، مردم که آن را دیدند گمان مالی به صندوق بردند و آن را دفن نمودند که اگر صاحبش پیدا شود به او مسترد دارند و شتر را نحر کردند و خوردند و این قول را بنی‌امیه معتقد بوده و آن را شهرت دادند که ولید در این باب گفته:

فإن یک قد ضل البعیر بحمله
فما کان مهدیاً ولا کان هادیاً

و نیز یاد کنند که در تازگی مزاری برای علی در چهارجوی بخارا بعض عامه می‌ساختند و بیست سال است که پیدا شده و چند سال قبل مشغول عمارت صحن بودند و در هند نیز مزار علی هست و بعضی هم مزار بابانانک را از آن علی دانند.

آورده‌اند که امام عبدالله از فقهای مسلم بلخ، در این مسئله مخالفت کرده و گفته‌بود که: «آوردن جسد حضرت شاه مردان با این همه راه دور، از امکان بعید بوده و چنان‌که مشهور است قبر حضرت شاه در کوفه یا در آمل یا در کرخ بغداد یا در نجف یا در عدن خواهد بود.».

در پاورقی آن می‌نویسند: «غیر از این مقامات در بعضی مواضع دیگر هم به نام حضرت شاه آثار و عمارات موجود است، و مسلمین از اعتقاد راسخی که به جناب شاه ولایت دارند، آن مقامات را به اسم قدمگاه شاه مردان یا زیارت سخی و غیره احترام می‌کنند. از آن جمله یک موضع در شمال مغرب شهر حالیهٔ کابل نیز موجود و موسوم به زیارت شاه مردان است» و بعداً می‌نویسد: «ولی این مقامات در حقیقت مربوط به شاه مردان نیست بلکه خرقهٔ حضرت رسول (ص) را هنگام عبور از کابل در سال ۱۱۸۲ توسط شاه بابا در آن‌جا گذاشته‌بودند و بعداً شرح آن را در آن‌جا ذکر می‌کند.»

بر زمینی که نشان کف پای تو بود
سال‌ها سجدهٔ صاحب نظران خواهد بود

نگارخانه

 

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:26 ::  نويسنده : علي
 
 

مسجد کبود (ایروان)

مسجد کبود ایروان
ارمنی: Կապույտ Մզկիթ
آذری: Göy məscid
مسجد کبود (ایروان) در ارمنستان واقع شده‌است
{{{alt}}}
 
Shown within Armenia
اطلاعات اولیه
موقعیت پرچم ارمنستان ایروان, ارمنستان
 
وابسته به اسلام
ناحیه مرکز شهر
وضعیت مدیریت مسجد


مسجد کبود ایروان یا مسجد جامع ایروان مسجدی ایرانی در مرکز شهر ایروان، پایتخت ارمنستان است.

در ایروان قدیم (دورهٔ ایرانی) ۸ مسجد وجود داشته‌است که اکنون از میان این مساجد، تنها مسجد جامع کبود ایروان باقی مانده‌است.

این مسجد در بین سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۹ خورشیدی از سوی بنیاد مستضعفان و جانبازان و توسط معماران ایرانی بازسازی شد. و در این مسجد به علاقه‌مندان اهل ارمنستان زبان فارسی تدریس می‌شود.

 
کتیبهٔ سردر مسجد کبود ایروان
 
نگاره‌ای قدیمی از مسجد کبود ایروان

در ارمنستان تمبر و پاکت پستی مسجد کبود ایروان نیز منتشر شده‌است.

منابع

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:21 ::  نويسنده : علي
 
 

مسجد سلطان احمد
 

مسجد سلطان احمد
مسجد سلطان احمد، استانبول
مسجد سلطان احمد، استانبول
نام بومی ساختمان (به ترکی: «Sultanahmet Camii»)
نام متناوب ساختمان «مسجد آبی»
نوع ساختمان مسجد
سبک معماری معماری اسلامی
کشور  ترکیه
آدرس استانبول
تاریخ پایان ساخت ۱۶۱۶ (میلادی)
 


مسجد سلطان احمد (که در زبان ترکی «Sultanahmet Camii» نام دارد) مسجدی است که در شهر استانبول واقع شده‌است. این شهر که در زمان امپراطوری عثمانی طی سالهای ۱۴۵۳ تا ۱۹۲۳ پایتخت این کشور بوده‌است هم اکنون بزرگترین شهر ترکیه است. این مسجد یکی از زیباترین شاهکارهای معماری اسلامی است. این مسجد به علت وجود کاشی‌های آبی رنگ در طراحی داخلی به «مسجد آبی» شهرت دارد.

تاریخچه

این مسجد طی سالهای ۱۶۰۹ تا ۱۶۱۹ به دستور سلطان احمد اول بنا شد و به همین دلیل پس از مرگ وی مسجد را مسجد سلطان احمد نامیدند. وی در همین مسجد دفن شده‌است. این مسجد در قدیمی‌ترین بخش استانبول واقع شده که این منطقه در قبل از سالهای ۱۴۵۳ (میلادی) مرکز قسطنطنیه، پایتخت امپراطوری بیزانس، محسوب می‌شده‌است. این مسجد در نزدیکی هیپودروم قسطنطنیه واقع شده‌است و تا کلیسای بزرگ مسیحیان با نام ایا صوفیا فاصله اندکی دارد.

 
نمای دور مسجد آبی با شش مناره آن

این مسجد در چند قدمی سرای توپقاپی قرار دارد، کاخی که محل اقامت پادشاهان عثمانی تا سال ۱۸۳۵ بود و فقط تا ساحل بسفور چند دقیقه‌ای فاصله دارد. اگر از دریا به مسجد نگاه کنید، قبه‌ها و مناره‌های مسجد در بخش قدیمی شهر برجسته هستند و هدف سازندگان هم ایجاد چنین چشم انداز زیبایی بوده‌است.

این مسجد به عمد در مقابل عمارت ایا صوفیا ساخته شده تا نشان دهد که معماران عثمانی و مسلمان می‌توانند رقبای سرسختی برای اجداد مسیحی خود باشند. با این وجود، معمار نتوانسته قبه‌هایی بزرگتر از قبه عمارت ایا صوفیا بسازد و به همین دلیل تلاش کرده با تنظیم دقیق موقعیت قبه‌ها، شبه قبه‌ها و مناره‌ها جلوه‌ای زیبا را پدید آورد. علیرغم تلاش معمار، ابعاد ساختمان کوچکتر از ابعاد عمارت ایا صوفیا است که این مساله سلطان احمد را بسیار خشمگین کرد. بنابراین دو عمارت آثار تاریخی و معماری بسیار ارزنده‌ای هستند که جلوه‌ای منحصر به فرد را به این بخش از شهر می‌دهند.

در غرب این مسجد را با نام مسجد کبود می‌شناسند چرا که در نقاشی‌های طرح داخلی از رنگ آبی استفاده زیادی شده‌است. با این وجود، این نقاشی داخل مسجد بخشی از دکور داخلی اصلی نبوده و امروزه آنرا از دکور داخلی حذف کرده‌اند. بنابراین دکور داخلی مسجد دیگر منحصراً آبی رنگ نیست.

سده فار محمد آقا، معمار سلطان احمد دستور داشت تا در ساخت زیباترین و مجلل‌ترین مکان عبادت مسلمانان در جهان از هیچ تلاشی فروگذار نکند. ساختار اصلی مسجد تقریباً شبیه مکعب است که طول و عرض آن ۵۳ و ۵۱ است. جهت گیری مسجد به گونه‌ای است که وقتی مسلمانان نماز به پا می‌کنند، رو به سمت مکه داشته باشند و «محراب» در روبرویشان قرار داشته باشد.

معماری

 
نگاهی دقیق تر به صحن داخلی
 
یكی از قسمت‌های فرش

در واقع در بالای مکعب مجموعه‌ای از قبه‌ها و شبه قبه‌ها فضا را تسخیر می‌کنند و به سمت قبه اصلی اوج می‌گیرند، قبه اصلی ۳۳ متر قطر و ۴۳ متر ارتفاع دارد. جلوه نهایی یک هماهنگی بینایی زیباست که چشم را به سمت انتهای قبه هدایت می‌کند.

مسجد سلطان احمد تنها مسجد ترکیه‌است که شش مناره دارد. وقتی تعداد مناره‌ها اعلام شد، عده‌ای از سلطان انتقاد کردند و وی را به علت تقلید از شش مناره مسجد الحرام در مکه سرزنش نمودند. وی با پرداخت مبلغی، مناره هفتم مسجد کعبه را ساخت تا این انتقادها را آرام کند.

دور تا دور صحن مسجد در پایین‌ترین قسمت توسط ۲۰۰۰۰ کاشی سرامیک دست ساز تزیین شده‌است که این سرامیک‌ها در ازنیک (نیشای باستان) ساخته شده‌اند. بخش بالایی نقاشی شده‌است. بیش از ۲۰۰ پنجره شیشه‌ای نور را به درون صحن اصلی هدایت می‌کنند و از لوسترهای بزرگ نیز برای نورپردازی مسجد کمک گرفته شده‌است. در دکوراسیون از آیاتی از قرآن استفاده شده‌است که بسیاری از آنها به خط سید کاظم غباری نوشته‌اند که بزرگترین خطاط آن زمان بوده‌است. صحن اصلی فرش شده‌است و این فرش‌ها در زمان مقتضی تعویض می‌شوند.

مهمترین بخش صحن داخلی «محراب» است که از مرمری با تراش ظریف و کنده کاری ساخته شده و دیوارهای کناری آن از جنس سرامیک است. در سمت راست محراب «منبر» قرار دارد که امام جماعت در زمان خطابه به هنگام نماز ظهر یا در روز جمعه یا روزهای تعطیل بر روی آن می‌ایستد. طراحی صحن اصلی به گونه‌ای است که حتی در زمان شلوغی همه افراد بتوانند امام جماعت را ببینند و سخنانش را بشنوند.

هر مناره سه بالکن دارد و تا چندی قبل «مؤذن» می‌بایست پنج بار در روز از یک پله مارپیچ باریک عبور می‌کرد تا اذان بگوید. امروزه از یک سیستم بلندگو استفاده می‌شود و صدای اذان که توسط مساجد همجوار نیز اکو می‌شود در اغلب مناطق قدیمی شهر به گوش می‌رسد. عده زیادی از مردم ترک و گردشگران در هنگام غروب در پارک روبروی مسجد جمع می‌شوند تا صدای اذان مغرب را بشنوند و با غروب آفتاب، نورپردازی زیبای صحن مسجد را تماشا کنند.

منابع

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : علي
 
 

مسجد کبود (تبریز)

مسجد کبود تبریز
Blue Mosque at night.jpg
اطلاعات کلی
نام مسجد کبود تبریز
کشور Flag of Iran.svg ایران
استان استان آذربایجان شرقی
شهرستان تبریز
اطلاعات اثر
نام محلی گؤی مچید، گؤی مسجید
نام‌های دیگر مسجد جهانشاه
کاربری مذهبی
 
نمای داخلی مسجد کبود تبریز.

مسجد کبود (به ترکی آذربایجانی: Göy Məscid - گوی مچید) یا مسجد جهانشاه از مسجدهای تاریخی تبریز است.

این مسجد طبق کتیبهٔ سردر آن در سال ۸۷۰ هجری قمری و ۱۴۶۵ میلادی و در زمان سلطان جهانشاه مقتدرترین حکمران سلسله قره‌قویونلو و به دستور دختر او صالحه خانم بنا شده‌است. تنوع و ظرافت کاشی‌کاری و انواع خطوط به‌کاررفته در آن و به‌خصوص به دلیل رنگ لاجوردی کاشی‌کاری‌های معرق آن سبب شده‌است که به «فیروزهٔ اسلام» شهرت یابد.

زلزله سال ۱۱۹۳ هجری قمری آسیب فراوان به مسجد زد و در اثر آن گنبدهای مسجد فرو ریخت. تعمیرات و دوباره‌سازی مسجد به منظور حفاظت و بازسازی بخش‌های باقیمانده شامل طاق‌ها و پایه‌ها از سال ۱۳۱۸ آغاز شد و در ۱۳۵۵ کارهای ساختمانی آن به اتمام رسید بازسازی گنبد اصلی توسط مرحوم استاد رضا معماران انجام شد. بازسازی کاشیکاری داخلی و خارجی هنوز ادامه دارد.

سبک معماری این بنا به شیوه آذری است.

کاشیکاري

سردر اصلی این مسجد که با کاشی‌کاری‌های معرق تزئین شده‌است، کتیبه‌ای دارد به خط رقاع که به سال ۸۷۰ (قمری) نصب شده‌است. این کتیبه و دیگر کتیبه‌های سردر مسجد به خط نعمت‌الله البواب خوشنویس مشهور سده نهم است و سرکاری و نظارت بر ساخت آن با عزالدین بن ملک

منابع

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 10:11 ::  نويسنده : علي
 
 

کندوان

کندجان (کندوان)
تصویری از کندجان (کندوان)
اطلاعات کلی
کشور Flag of Iran.svg ایران
استان آذربایجان شرقی
شهرستان اسکو
بخش بخش مرکزی
دهستان سهند
نام محلی کندوان
مردم
جمعیت ۱۲۰۰ نفر
زبان‌های گفتاری آذری
مذهب اسلام - شیعه
آب‌وهوا
روزهای یخبندان سالانه ۱۸۰روز
اطلاعات روستایی
نادر فتح الهی کندجانی
انواع تره‌های کوهی - عسل - آب معدنی
جملهٔ خوش‌آمد به روستا به سرزمین فرهادان گمنام خوش آمدید.
مشاوره: حسن محمدزاده کندجانی

کندوان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان سهند بخش مرکزی شهرستان اسکو واقع شده‌است. این روستا دارای جاذبه‌های گردشگری فراوانی‌است که به‌دلیل شکل خانه‌های آن که به‌مانند در دل کوه کنده شده‌اند است.

عسل از مهم‌ترین سوغات این روستا است.

کندوان یکی از سه روستای صخره‌ای جهان است که این موجب جذابیت بی‌نظیر آن شده‌است. معماری روستای کندوان و جاری بودن زندگی مردم در قالب بافت قدیمی آن یک استثنا در دنیا به حساب می‌آید. چرا که دیگر در ترکیه و آمریکا کسی در کاپادوکیه و داکوتا زندگی نمی‌کند. کندوان روستایی است بنا شده در صخره و تنها سازه این دهکده را سنگ‌ها تشکیل می‌دهند. خانه‌ها هرمی شکل هستند و برای دام‌ها نیز حفره‌هایی در سنگ‌ها بنا شده‌است.

کندوان منطقه‌ای ییلاقی از رشته کوه‌های سهند است که مراتع سرسبزش عشایر زیادی را به آن جا می‌کشاند. چشمه آب معدنی کندوان نیز یکی از جاذبه‌های این روستای ۶ هزار ساله محسوب می‌شود. آب این چشمه با کمترین درصد سنگینی برای درمان بیماری‌های کلیوی بسیار مفید است.

Kandovan 1.jpg
 

پرفسور «دیوید رول» باستان‌شناس مشهور انگلیسی در سفر به ایران و کشف نخستین مسیر پستی دنیا، قدمت کندوان در این مسیر را یکی از استنادات خود برای نظریه فرود آدم _ یکجانشینی بشر غار نشین و زندگی اجتماعی انسان‌ها_ قرار داده‌است.

میراث مارک آنتونی

 
نمایی از كوچه هاي كندوان

روستای زیبای کندوان نزدیک تبریز جالب توجه‌است. این مکان محل احداث تنها هتل صخره‌ای دنیاست که در دل کوهها حک شده‌است. این هتل گواه دیگری است بر مهارت‌های مهندسی ایرانیان که به روزهای مادها، کوروش کبیر، داریوش بزرگ و خشایارشا بازمی گردد. آذربایجان یکی از قدیمی ترین خطه‌های ایران است که مورخان رومی و یونانی آن را به نام آتروپاتان ماد می‌شناختند اما عده کمی از ایرانیان و غربیان آگاه هستند که این منطقه به پراسپا باستان که در آن سردار اسطوره‌ای رومی مارک آنتونی به سال ۳۶ پیش از میلاد دچار شکست شد نزدیک است. در حقیقت اردوکشی آنتونی فاجعه بار از آب در آمد چرا که وی سربازان و تجهیزات بسیاری را در برابر اشکانیان از دست داد. تنها در یک وهله پیاده نظام ماد، ده هزار لژیونر رومی را از بین برد. مارک آنتونی و باقیمانده سپاهش ابتدا به سوریه و از آنجا به مصر گریختند تا کلئوپاترا به آنها جان پناه داد

منابع

 

درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 1076
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1



ابزار نمایش عکس تصادفی


                    
 
 
cache01last1464294906